خلاصه ماشینی:
"1-واقعا جای پرسش است که چرا افسانههای برگزیده از متون قدیمی،دچار«تغییرات اساسی»شدهاند و در مقابل،ساختار و شکل اصلی افسانههای اروپایی حفظ شده و چندان تغییر نکردهاند؟ آیا موضوع و بنمایههای متون قدیمی ما اشکال داشتهاند؟آیا مناسبات علت و معلول آنها توأم با اشکال بود؟یا اندیشههای مستتر در آنها مورد پسند مؤلف نبود که آنها را تغییر اساسی داده است؟میدانیم که ایران در ردیف آن کشورهایی است که از لحاظ ادبیات شفاهی بهطور عام و گونههای روایی آن به صورت خاص،از اهمیت بالایی برخوردارند.
باید ببینیم آیا در عمل،به این اصل کلی موفق بوده است یا خیر؟ متأسفانه تعداد قابل توجهی از افسانهها در بازنویسی،از لحاظ ساختاری دچار اشکال و آسیب شده و اندیشتههای اصلی ناظر بر آنها،به گونهای تغییر کرده که افسانه را به قول قدما«از حیز انتفاع ساقط کرده است».
ک: الف-موش و گربه،بهاء الدین محمد شیخ بهایی،ص 74 ب-هزار و یک شب،انتشارات جامی،ج 2،ص 114-108 ج-افسانههای لری،داریوش رحمانیان،نشر مرکز 1378،ص 67 د-قصههای مردم کازرون،گردآوری محسن پزشکیان،به کوشش عبد النبی سلامی،نشر کازرونیه 1383،ص 261 (12)-کودکان به قصه نیاز دارند(کاربردهای افسون)،برونوبتلهایم،ترجمه کمال بهروز کیا،پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی 1384،ص 54 (13)-متلها و افسانههای ایرانی،سید احمد وکیلیان،انتشارات سروش 1378،ص 231 (14)-فرائد السلوک،تصحیح و تحشیه دکتر نورانی وصال و دکتر غلامرضا افراسیابی،انتشارات پاژنگ 1368،ص 231 (15)-دربارهء ادبیات شفاهی(5)،محمد جعفری(قنواتی)،کتاب ماه کودک و نوجوان،شماره 95 (16)-از لطیفههای سوم،چهارم،روایتهایی در کتابهای زیر آمده است: الف-جرحی،تحقیق ترجمه و تألیف دکتر احمد مجاهد،انتشارات دانشگاه تهران 1382،ص 532 ب-ریاض الحکایات،ملا حبیب الله کاشانی،تهران،بیتا،ص 129 (17)-برای برخی از این روایتها ر."