خلاصه ماشینی:
"در این راستا نظریه کاریزمای ماکس وبر، مبنای اصلی چنین تحلیلهایی بوده است و متأسفانه اکثر اندیشوران داخلی و خارجی و به ویژه برخی از صاحبنظران موافق انقلاب اسلامی از این قالب تئوریک برای تشریح نوع و جنسیت رهبری امام و نحوه تأثیر آن بر مردم سود جسته و یا سعی کردهاند با بازسازی این نظریه آن را مهیای چنین کاربرد و تطبیقی نمایند.
او به عنوان اصلیترین نظریه پرداز تئوری رهبری کاریزماتیک، به انواع اقتدار و مبانی مشروعیت ـ و از جمله اقتدار و مشروعیت کاریزماتیک ـ پرداخته و تلاش اصلی خود را مصروف پاسخ به این سؤال اساسی نموده که انسانها چرا و چگونه اطاعت میکنند؟ این پژوهش، در راستای پاسخ به سؤال اصلی خود که پرسش از تطبیق نظریه رهبری کاریزماتیک با الگوی رهبری امام خمینی بود ابتدا به تشریح دقیق کاریزما و نظریه مربوطه و پیشینه مفهومی فرو فرهمندی پرداخت و آن گاه به گونهای بسیار مبسوط، نقدها و ایرادهای متعددی را بر این نظریه وارد ساخته و دیدگاههای اندیشوران خارجی و داخلی را که در تطبیق نظریه کاریزمایی با رهبری امام قلمفرسایی کرده بودند به بوته نقد و ارزیابی کشانده و ضعفها و نقایص آنها را آشکار ساخته است.
با این وجود جهت اثبات قویتر فرضیه و مدعای اثر؛ مؤلف،در فصل پنجم سعی نموده تا با بررسی شخصیت و شیوه رهبری امام، براهین و استدلالهای لازم دیگری به طور اخص، در عدم صحت مقارنه نظریه کاریزمای وبر، بر شیوه رهبری و شخصیت امام خمینی اقامه کند که چنین نیز شده و تلاش گردیده تا ثابت شود ادعای مطابقت این دو نوع مدل رهبری، نوعی توهین و اتهام به رهبری امام و نهضت انقلاب اسلامی است و این مقارنه از اساس باطل، غیرعلمی، نامستند و موهوم است."