خلاصه ماشینی:
"43 به اختصار می توان توصیف کرد که این تحول دو صورت یا دو جهت به خود گرفته است: جهتی فردی, به گونه ای که در زندگی و آثار کندی, پدر فلسفه عرب, نمود یافت و جهتی گروهی, به گونه ای که در اندیشه جمع پر شماری از متفکران مسلمان متجلی شد; متفکرانی که کوشیدند در میان امور دیگر, عقل و قرآن کریم را توأمان به کار گیرند و با نام فراگیر جمعی معتزله یا معتزلیان مشهور شدند.
یکی از اقدامات مهم کندی در تحول فلسفه اسلامی, گسترش دادن دامنه واژگان فلسفی در زبان عربی است: بسیاری از اصطلاحاتی که کندی به کار می برد, نشان از اتکای بسیار او بر ترجمه از زبان یونانی یا سریانی دارد و شگفت آور نیست که چنین اصطلاحاتی به مرور زمان کنار نهاده شده و اصطلاحات دیگری به جای آنها به کار گرفته شدند… کندی در برخی از موارد, به کاربرد اصطلاحات نامأنوس یا منسوخی چون (ایس) و (لیس) توسل می جوید تا مفاهیم متناقض وجود و عدم را بیان کند و حتی گه گاه از این اصطلاحات اسم, فعل و وجه وصفی می سازد.
R. Netton, Allah Transcendent: Studies in the Structure and Semiotics of Islamic Philosophy, Theology and Cosmology (London: Routledge, 1989), p.
See Majid Fakhry, A History of Islamic Philosohy, 2nd edn (London: Longman/ New York Columbia University Press, 1983), p.
For the late Alexandrian Syllabus, and especially the importance of Porphyry, see Dimitri Gutas,Paul the Persian on the classification of the parts of Aristotles philosophy: a milestone between Alexandria and Baghdadص, Der Islam 60 (2) (1983)."