تصادف عجیب - مجله یغما خبر و گزارش

"این شخص جوانی چهل‌ ساله بود و قیافه‌ای فوق‌العاده محزون داشت و مشغول خواندن یک روزنامهء مجارستانی‌ بود،نمیدانم چه مرا وادار کرد که بجانب او برگردم و بزبان مادری از او بپرسم:اجازه‌ میدهید منهم بروزنامهء شما نگاهی بکنم. بالاخره با حالتی‌ محزون حکایت کرد: وقتی بشهر برژن بخانه‌ای که پدر و مادر و خواهرانم سکونت داشتند رسیدم، آنها را ندیدم و بجای ایشان عدهء دیگری منزل داشتند،بطبقهء بالا که مسکن خود و زنم‌ بود رفتم،زنم نبود و ساکنین آنجا هیچگونه اطلاعی از او نذاشتند. ناگهان بخاطرم آمد چند روز قبل خانمی از مردم«برژین»بنام«ماریا»که با هم‌ آشنائی پیدا کرده بودیم برایم حکایت کرد که آلمانها او و خانواده‌اش را به«اوشوتیز» برده‌اند و همه کسانش را کشته‌اند و او بتنهائی چون در کارخانهء اسلحه‌سازی کار میکرده‌ توانسته است خود را نجات دهد و پس از پایان جنگ بآمریکا بیاید. بعد از آنکه سفارش‌ کردم گوشی را از دست نگذارد از باسکین پرسیدم آیا شما در فلان کوچه«برژن» منزل نداشته‌اید؟باسکین که رنگش مثل گچ سفید شده بود و میلرزید جواب مثبت داد."