خلاصه ماشینی:
"احمد گلچین معانی سخن سخن بگوی و بوجد آور از سخن ما را که بس خوشست سخن خاصه زان دهن ما را میان ما و سخن جز بمرگ تفرقه نیست که همچو روح روانست در بدن ما را سخن بباید محنت زدای و روح فزای نه آنچنان که بود مایهء محن ما را مگوی جز سخن نو در این جهان کهن که نیست غیر سخن از نو و کهن ما را هنوز شیوهء ما حفظ سنت سخنست اگر چه هیچ بجا نیست از سن ما را ستارگان خراسان هنوز راهبرند بسوق پرتو انوار خویشتن ما را هنوز رایت سعدی و حافظ است بلند هنوز باشد ملک سخن وطن ما را هنوز انجم رخشندهء سخن دارند چو روز روشن،شبهای انجمن ما را خجسته آیت فرقان کلام یزدانست که پاس داشت ز اغوای اهرمن ما را خزائن حکم آمد هم از سخن بوجود چنانکه زنده بجان آمده است تن ما را است که برای انجام آن لازم میباشد.
ممکن است علل دیگری هم ذکر نمود،مانند صرفهجوئی نیرو چه برای مربی دیکته کردن موضوعی و یا یاد دادن آن بسیار سهلتر است از ایجاد موقعیتی برای بکار بردن اندیشه در پیدا کردن آن موضوع یعنی در حقیقت دوباره اختراع کردن آن بوسیلهء کودک مخصوصا اگر کودک هم تنبل باشد."