خلاصه ماشینی:
"کتاب اسلام و دموکراسی مشورتی با این پرسش آغاز میشود که «عوامل همگرایی دو نظریه دموکراسی مشورتی و شوراکراسی اسلامی و ظهور قرائت اسلامی از دموکراسی مشورتی چیست؟» پاسخ و فرضیه ای که ارائه شد این است که «چرخش هرمنیوتیکی در فهم عقل و دین، همچنانکه موجب تحول نظریههای دموکراسی به دموکراسی مشورتی شده، موجبات تحول نظریههای شورا به شوراکراسی اسلامی را هم فراهم کرده است.
بخش دوم کتاب با عنوان «دموکراسی مشورتی و شوراکراسی اسلامی» در صدد تطبیق مباحث نظری بخش نخست بر دو نظریه نظام سیاسی در دو حوزه اندیشه سیاسی غرب معاصر و اسلام معاصر است که در دو فصل سه و چهار جای دارد.
دموکراسی مشورتی و شوراکراسی اسلامی به رغم این که از تباری خاص و متفاوت برخوردارند، ولی همسوییها و قرابتهایی در بنیانهای نظری آنها دیده میشود که حاصل تحولی هستند که در دوران معاصر در مفهوم عقل به مثابه مهمترین حوزه معرفتی اندیشه سیاسی غرب و در مفهوم دین به منزله مهمترین حوزه معرفتی اندیشه سیاسی اسلام پدید آمده است.
[3] اما در صفحهای دیگر از کتابش به صورت محتاطانه از به کارگیری هرمنوتیک فلسفی گادامر به منزله روش، دوری میجوید و اظهار میدارد: نظریه هرمنوتیکی گادامر میتواند آموزههای مهمی را در اختیار این کتاب بگذارد تا بر مبنای آنها فهم عقل و دین و تحول در آن را در دنیای معاصر تبیین کند.
[4] به عبارت دیگر میتوان گفت، با توجه به این که هرمنوتیک فلسفی گادامر یک هرمنوتیک انتولوژیک است و به هیچ روی دلالت بر متدولوژیک ندارد کما این که خودش چندین نوبت در کتاب حقیقت و روش به آن اشاره میکند، آیا میتواند راهنمای پروژه اسلام و دموکراسی مشورتی باشد؟ 6."