خلاصه ماشینی:
"روزی که هوا خوش و آفتابی مطبوع بود و پس از چند روز پیاپی شکار و سواری باصطلاح اطراق کرده بودیم،دستور داده شد که برای تشکیل حلقهء ردیف نشسته از چپ براست:شاهزاده جهانگیر میرزا-دوستعلیخان معیر الممالک-مستوفی الممالک ایستاده:ید الله میرزا-جهانسوز میرزا-آقا محمدخان داماد بهاءالدوله-سیف الدین میرزا-شمس الشعرا-محمد حسن خان مؤید خلوت-جمشید میرزا برادر بهاءالدوله.
وقتی بیگانگان دیدند که دارد کار از راست بچپ،ذکاء الملک فروغی-حاج محتشم السلطنه اسفندیاری-شاهزاده شهاب الدوله-مستوفی الممالک-یحیی میرزا-غلامحسین غفاری صاحباختیار-فهیم الملک پسر مخبر الدوله-مهندس الممالک-شریف الدوله بنی آدم از کار میگذرد نزد آقا شتافته وعده را گزاف کردند بدین معنی که گفتند یک میلیون و نیم تومان (آنهم تومان آن زمان)بشما میدهیم و خسارات هم هر قدر تعیین کنید میپردازیم ولی مستوفی الممالک مردانه ایستاد و با کمال خونسردی باین پیشنهاد که در نظر آنان غیر قابلرد بود و تصور نمیکردند که کسیرا نفریبد پاسخ رد داد و سرانجام با درستی و حسن سیاست غائله را رفع کرد.
*** آقا میرزا حسن مستوفی الممالک در رمضان سال 1291 هجری در تهران پا بجهان نهاد و پس از شصت سال زندگی با احترام و افتخار که چهل سال آن در خدمت صادقانه و مشعشع بکشور ایران گذشت نیمساعت بظهر ماندهء روز یکشنبه 25 ربیع الثانی 1351 مطابق با 6 شهریور ماه 1311 در خانهء ییلاقی آقای سردار فاخر حکمت واقع در امامزاده قاسم در حالیکه با جمعی از مأنوسان از جمله آقای غلامحسین غفاری صاحباختیار و آقای دکتر مهدی ملکزاده گرم صحبت بود بسکتهء قلبی دست از جهان شست."