خلاصه ماشینی:
"در غزل زیر از حافظ ردیف شعر که تکرار دوبار مسند است، ضمن ایجاد آهنگ و موسیقی دلنشین و روحنواز بر مسند تأکید دارد وموضوع را به مخاطب خبر میدهد و مهم اینکه ایجاز فوقالعادهای در مضمون ابیات آفریده است.
ردیف غزل زیر را یک جمله سوءالی تشکیل میدهد اما سوءالی که مفهوم انکار و نفی دارد: خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است ارباب حاجتیم و زبان سوءال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار میداندت وظیفه تقاضا چه حاجت است (14) گاهی سوءال مفهوم استیناس دارد یعنی گوینده در قالب پرسش میخواهد با مخاطب مأنوس شود و در صحبت با او را باز کند.
درد عشقی کشیدهام، که مپرس زهر هجری چشیدهام، که مپرس گشتهام در جهان و آخر کار دلبری برگزیدهام، که مپرس آنچنان در هوای خاک درش میرود آب دیدهام، که مپرس سوی من لب چه میگزی که مگوی لب لعلی گزیدهام، که مپرس بی تو در کلبه گدایی خویش رنجهایی کشیدهام، که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیدهام، که مپرس(17) غزل دیگری از حافظ با ردیف (که مپرس) همین مفاهیم و قدرت بلاغی را دارد که با مطلع زیر آغاز میشود: دارم از زلف سیاهش گله چندان، که مپرس که چنان زو شدهام بی سر و سامان، که مپرس(18) پینوشتها: 1-المعجم فی معاییر اشعار عجم، ص 632 ."