خلاصه ماشینی:
"دوستم در میان صحبت گفت«من شترمرغی دیدهام که سیصد پاوند ارزش داشت!تعجبآور است ولی اینک ماجرای آن را برایتان نقل میکنم: چند سال پیش بر یک کشتی بخاری که هندوستان را ترک میکرد سوار بودم.
ولی متصدی آنها پاسخ داد که اجازهء فروش از صاحب اصلی شترمرغها که در لندن است ندارد.
درین گیرودار مرد دیگری به نام«پوتر»به میان معرکه آمد که با حرارت برای خرید آنها کوشش میکرد.
بزودی به بندر عدن رسیدیم و پوتر اطلاع داد که برای دریافت اجازه خرید شترمرغها به صاحب آنها به لندن تلگرافی مخابره کرده و قرارست در کانال سوئز جواب دریافت کند.
من آنموقع نفهمیدم چرا این تصمیم را عملی نکرد و در عوض برای فروش آنها مزایده ترتیب داد و اعلام کرد که حاضر است چهار تای آنها را بفروشد و پنجمی را برای خود نگهدارد.
قیمت الماس بوسیلهء بازرگانی که در آغاز مسافرت آن را بر عمامهء هندو مشاهده کرده بود در حدود 400 پاوند تخمین زده شد."