خلاصه ماشینی:
"میگوید: «در مورد وضعیت نقاشی،بالاخص جهت و سیر آن در جامعه،میتوان نگاهی به نتایج قضاوتهای نمایشگاه نقاشی دو سالانه ایران داشت،جایی که در قضاوت،دو معیار ملیگرایی هنری و غربزدگی هنر،مطرح بود،و ذرهای از محتوای پیام امام راحل،بچشم نمیخورد،در صورتیکه همهء دیدهها نگران این بود که حاصل هنر،در این دهساله چه بوده است؟ و آشکارا مشاهده شد که بر کارها و آثاری صحه گذاشتند،که بویی از محتوا نداشت،و اگر بگویم بعضی از آقایان هنوز در پیله تعاریف هنر از دیدگاه غرب، ماندهاند،بیراه نگفتهام،چرا که بعد از تقدیر و تشکرها در پایان بینال مشخص شد که براحتی شعار لطیف«محتوا در کنار تکنیک»را کنار گذاشتهاند و اگر تا قبل از برپایی این نمایشگاه،گروهی از هنرمندان بیدرد،سر در گم بودند،بعد از این بینال،بسیاری از هنرمندان متعهد انقلاب نیز،همانند تماشاچیان اینگونه آثار،دچار سردرگمی گشتهاند،و باز این سؤال در ذهن این حقیر نقش میبندد که چه عیبی داشت اگر با استفاده از تئوری و تعریف نو امام از هنر و هنرمند متعهد، این گزینشها صورت میگرفت،تا هنر، روند صحیح و سالمتری را بپیماید،چرا که من معتقدم: (به تصویر صفحه مراجعه شود) «در جامعهای که اعتقاد به مکتب اسلام اصل و معیار است،در آن مکتب،هنر پل ارتباطی است بین آگاهی گرفتن و آگاهی دادن،هوشیار کردن و هوشیار شدن،بیدار شدن و بیدار کردن و بالا بردن نفیسترین حقایق-که انسان در درون خویش دارد-که همانا روح ملکوتی است."