خلاصه ماشینی:
بنابراین،دانشمندان،میآمدند و از خرمن دانش آنان خوشه میچیدند؛همینکه برای تحصیل در آنجا،مزد و مقرری تعیین گردید؛تنگ چشمان و دونهمتان بدانجا نزدیک شدند و گرد آن گردیدند»(حاجی خلیفه:کشف الظنون،ج 1، ص 53،طبعة و کالة المعارف،1362 هـ )(1) پایان (1)-دوست فاضل گرانمایهام آقای دکتر سادات ناصری را سپاسمندم که کتاب «المدرسة المستنصریة»-به قلم نویسندگان این گفتار-را،برای ترجمه،در دسترس من گذاردند.
گرسنگی،طوایف صحرانشین بدوی را به قتل و جنگ سوق میدهد و هوس کشورگشائی را در قلب آنان ایجاد میکند.
بهانه جنگهای جنونآمیز امروزی یا منافع شخصی سلاطین است،یا دعاوی نژادی و ملی،و یا شرافت و آبروی کشور؛ولی این بهانهء اخیر-یعنی شرافت و آبروی کشور- از همه بهانهها مضحکتر و بیپایهتر است؛زیرا کدام کشور است که در طول تاریخ خود شرمآورترین جنایات را مرتکب نشده و خود را به ننگینترین فجایع آلوده نساخته باشد؟ کدام ملت است که در زندگی خود انواع خفت و خواری ندیده و طعم سرشکستگیهای مستمری را که لازمهء سرنوشت هر تودهء بیچارهء بشری است نچشیده باشد؟ با این همه اگر آثاری از شرف در جماعات بشری موجود باشد بسیار عجیب خواهد بود که برای دفاع از آن به جنگ متوسل شوند.
یعنی بنام جامعه مرتکب قتل و غارت و هتک ناموس و جنایات دیگری شوند که ارتکاب آن باعث سلب شرافت از هر فرد انسانی میشود.
آثار عامل دیگر اعمال بشری-یعنی عشق هم-غالبا شبیه آثار عامل گرسنگی میباشد.
اثر عشق هم ستیزهجوئی و ستمگری و بیرحمی است و باید گفت بشری که تابع این دو عامل خطرناک باشد جانور تبهکار و شروری است.