چکیده:
پیام مهم این مقاله آن است که تمام واقعیتها در اقتصاد(حتی واقعیتها مربوط به حوادث مشاهده شده و اتفاق افتاده در زمان و مکان معین)،حالت قطعیت نداشته و نتایج تئوریها هستند.حتی ممکن است به کمک مفاهیم تئوریک و فرضیات آزمایش نشده و یا نادرست به وجود آمده باشند.اینها با سطوح انتزاع مختلف به وجود آمدهاند و لذا قطعیت ندارند. نویسنده با بیان مثال نشان میدهد که بسیاری از آنچه که به عنوان واقعیت میشناسیم در حقیقت تئوریهای ذهنی یا تلویحی میباشد.وی رابطه منطقی بین توضیح و پیشبینی را بیان کرده و نتایج را که در پشت سر واقعیات پنهان شدهاند و همچنین کاربرد اندازهگیری و میزان دقت و اعتماد به اندازهگیری را مطرح میکند.
خلاصه ماشینی:
"واقعیات یا نظریات تلویحی بیان زیر برای اغلب افراد همانند یک گزارش درست از واقعیات تاریخی به نظر میرسد: «از ژانویه 6491 تا دسامبر 2591 کارگران عضو اتحادیه فولاد،در یک موقعیت چانهزنی قوی که به وسیله سیاستهای دولت مورد حمایت قرار گرفته بود توانستند X درصد افزایش دستمزد برای اعضای خود به دست آورند و کمپانیهای فولاد از موقعیت انحصاری خود در بازار استفاده کرده و قیمت فولاد را y درصد بالا بردند.
البته به هنگام بررسی صلاحیت و سلب صلاحیت یک تئوری ممکن است این امر از طریق اندازهگیری نیز حاصل گردد اما نمیتواند این واقعیت را کنار بزند که حتی سادهتری اندازهگیریهای مستقیم نیز مبنی بر فرضیات تئوریک میباشد(و در مورد اندازهگیریهای غیرمستقیم نیز این امر کاملا روشن است که جنبه تئوریک دارند).
روشن است که اگر به اطلاعات آماری درباره قیمت محصولات معین نیازمندیم این اطلاعات در رابطه با اینکه برای کدامیک از اهداف و مفاهیم فوق استفاده میشود اختلاف خواهد داشت و تئوری باید در زمینه انتخاب شده به کار برده شود.
مثلا دو روش مختلف اندازهگیری از میزان نیروی کار(هر دو روش توسط اداره سرشماری نیروی کار آمریکا برای آوریل 0591 به کار برده شد)3/5 میلیون نفر اختلاف داشت در صورتی که چنین اندازهگیریهای کنترلی وجود نداشته باشد،در بیشتر جاهایی که بررسیهای آماری صورت میپذیرد حدود وسعت اختلافات آماری موجود برای تحقیقات تجربی نامشخص بوده و این درحالی است که به سادگی به این آمار«واقعیت»اطلاق میشود."