چکیده:
شیوه های دو گانه استدلال یعنی قیاس و استقرا و نیز روشهای شناخت به ترتیب عقلی (نظری) و تجربی که بر اساس آنها شکل می گیرند پایه های اساسی روش تحقیق و بنیادی ترین مباحث در نظام معرفت بشری به شمار می روند. به کارگیری هر یک از این روش ها در حوزه ای نامناسب لطمات بزرگی را به حیات بشری وارد نموده و خواهد نمود. بسیاری از صاحبنظران بر این عقیده اند که افراط در استفاده از روش های عقلی در دوره ای موجب انحطاط علمی و عقب ماندگی مادی بشر شده و متقابلا تجربه گرایی افراطی در دو سه قرن اخیر محو تدریجی شخصیت معنوی انسان را موجب گردیده است. به دلیل کلان تر بودن نتیجه و دشواری تشخیص نوع روش تحقیق مناسب با رفتار متغیر انسان ها، در میان شاخه های مختلف علوم، تاثیر مباحث روش شناسی و انتخابی که در این زمینه صورت می گیرد بر علوم انسانی و اجتماعی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و دقت بیشتری را طلب می نماید. در این میان علم اقتصاد به دلیل ماهیت موضوعی منحصر به فرد خود ویژگیهای روش شناسی پیچیده تر و متفاوت تری نسبت به شاخه های دیگر علوم انسانی دارد. در یک طرف طیف گسترده موضوعات این علم مسایلی همچون تولید، هزینه و گردش پول قرار دارند که تصمیم گیری انسان و ویژگیهای روحی آدمی تاثیر چندانی بر آنها نداشته و از نظر روش تحقیق به مسایل علوم تجربی همچون علم فیزیک شباهت دارند. اما در طرف مقابل مسایلی مثل تقاضا و عرضه قرار دارند که به طرز گسترده ای از ویژگی های روحی انسا ن متاثر بوده و ویژگیهای روش شناسی دیگری را دارا می باشند.
بر طبق یک طبقه بندی که امروزه بین اقتصاددانان مقبولیت دارد قضایای اقتصادی به دو گروه قضایای ارزشی (normative) و قضایای اثباتی یا عینی (positive) تقسیم شده اند و در مورد روش تحقیق در هر یک از آنها نظراتی ابراز شده است که این نظریات در این مقاله به طور خلاصه مطرح و مورد نقد و بررسی قرار می گیرند.
خلاصه ماشینی:
"اگر مقصود از اعتبار احتمال صحت باشد مسلما احتمال صحت قضیهای که موارد بیشتر را توجیه و تفسیر میکند بیشتر بوده و ادعا قابل قبول است و اگر مقصود این است که چنین قضایایی فایده علمی بیشتری داشته و باید در عمل مورد استفاده بیشتری واقع شوند باز هم از نظر ما قابل پذیرش است زیرا احتمال آنکه چنین قضیهای،اگرچه به نادرست،موارد بیشتری را تفسیر کند بیشتر بوده و با توجه به آنکه انسان در تحقیقات خود دائما به دنبال -------------- (1)-مسلما تمام اشیاء عالم اعم از مادی و غیرعادی در مقابل کششهای مشابه واکنش مشابهی نشان میدهند و اختلاف واکنشها به دلیل تفاوت شرایط است منتهی تاکنون بشر نتوانسته است ابزار لازم جهت درک اختلاف شرایط را رد بسیاری از موارد کسب نماید.
بررسی نظریه ساموئلسن دیدگاههای اساسی ساموئلسن در نظریه توصیفگرایی را میتوان در چند مورد خلاصه نمود: 1-تفاوتهای بین علوم فیزیکی و علوم اقتصادی 2-تأکید بر نقش توصیف در تئوری و نفی نقش توضیح 3-منحصر نمودن تئوریها به نظریات قابل مشاهده و به بیان بهتر قبول انحصاری روش تحقیق تجربی یا لا اقل روش تأیید تجربی 4-هماهنگی و ارتباط منطقی پیشفرضهای تئوری و نتایج آن 5-قبول استفاده توام از قیاس و استقراء 1-تفاوتهای بین علوم فیزیکی و اقتصادی(علوم انسانی بهطور عام):با توجه به آنچه در نقد نظریات فریدمن گفته شد به نظر ما دیدگاههای ساموئلسن در این زمینه قابل قبول بوده و با توجه به چنین تفاوتهایی نمیتوان وجود روش تحقیق کاملا«مشابه برای علم اقتصاد و علوم فیزیکی را پذیرفت.
5-استفاده توام از قیاس و استقراء:چنانکه در بند 2 گفته شد پذیرش قیاس در ساختن تئوریهای اقتصادی توسط ساموئلسن با تأکید او بر اینکه نتایج تئوری باید حتما قابل مشاهده باشد در تعارض است زیرا در یک مدل قیاسی استدلال بدون توجه به عینیت و تنها براساس مقدمتنین قیاس انجام میگیرد و در چارچوب همان مقدمات نیز نتیجه یقینی میباشد و نیازی به تأیید تجربی و مشاده نیست."