چکیده:
احمد مطر شاعر مسلمان و مبارز عراقی-که سالهاست در غربت و تبعید به سر میبرد-در ماههای اخیر،چهار کتاب از تازهترین سرودههای خود را در لندن انتشار داده است: 1-لافتات 3(پلاکاردهای 3)،که به همان سبک و سیاق دو دفتر شعر پیشیناش-لافتات 1 و لافتات 2 سروده شده است و کیهان فرهنگی در شمارهء هفتم سال چهارم خود(مهر ماه 66) ضمن درج ترجمهء گفتگوی مجلهء العالم با این شاعر،ترجمهء نمونههایی از اشعار آن دو مجموعه را نیز به دست داد.2-دیوان الساعة(دیوان ساعت)،که مجموعهای است از اشعار کوتاه و 2Lطنزآمیز او،و آن چنانکه از عنوان کتاب نیز پیداست هر یک از آنها به نوعی با ساعت و زمان در ارتباط است.3-انی المشنوق اعلاه(من بردار شده از قبل)،که در برگیرندهء اشعاری است که شاعر در آنها اوضاع نابسامان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جهان عرب را با طنزی گزنده به باد انتقاد گرفته است.4-ما اصعب الکلام(چه دشوار است سخن)،که قصیدهای است در رثای ناجی العلی هنرمند بزرگ فلسطینی که در 29 اوت 1987(برابر با 7 شهریور 66)به دست یکی از عوامل موساد در لندن به شهادت رسید. این دو تن از 1983 تا 1985-سال اخراجشان 3Lاز کویت-در روزنامهء القبس با یکدیگر همکار بودند و این همکاری که در سالهای بعد نیز ادامه یافت پیوندی عمیق میانشان برقرار ساخت احمد مطر در مرثیهء کوتاهی که در مقدمهء این قصیده آورده است از این هنرمند به عنوان «خویش»خود یاد کرده است. گفتنی است که طرحهای روی جلد دو کتاب از چهار کتاب فوق از کارهای شهید ناجی العلی است. آنچه در پی میآید ترجمهء گفتگویی است با این شاعر سربدار و ترجمهء نمونههایی از سرودههای او:
خلاصه ماشینی:
"منزلت خطابه،منزلت شعر است،هم هنری آن وجود دارد و هم عادی آن،و اگر مجاز نیستیم که سخنرانی بد را،سخنرانیای دارای صبغهء شعری توصیف کنیم،پس چطور مجازیم که پشت«خطابه»را با این احکام ظالمانه بشکنیم؟ من از خطابه به این دلیل که شعرم جزو آن است،دفاع نمیکنم،-چه شعر من مشخصات شعر کامل را دارد،و مهم نیست اگر سایههایی از فنون بیانی دیگر بر آن افتاده (به تصویر صفحه مراجعه شود) باشد،چون این امر مایه توانگری است نه مایه ننگ-اما دفاع من از خطابه،به خاطر حق،به خاطر اعادهء حیثیت آن در دادگاهی است که بدون بازپرسی از متهم،بدون نمایندگی دادن به وکیل مدافع،و بدون اعلام اتهام،حکم صادر کرده است.
اما بعد از سرودهای مهیار دمشقی،شما چند تا از شعرهای او را توانستهاید بفهمید؟و چند تا از شعرهای او در راستای تجربه کردن مستمر با شعرهای دیگرش هماهنگی داشته است؟من گاهی او را مترجم فرانسه به عربی تصور میکنم،و به جد و آباد مترجم که متن اصلی را خراب کرده است لعنت میفرستم!گاهی خیال میکنم که او از تریبونی در سیارهء مریخ برای تودهای دهاتی در روی سیارهء زمین،به زبان سیارهء زهره سخنرانی میکند!و گاهی-و این (به تصویر صفحه مراجعه شود) مواقعی است که نثرش را میخوانم-او را انسانی طبیعی مییابم که از عهدهء سخن گفتن به زبان عربی،بخوبی برمیآید و آنچه را که میخواهد بوضوح تمام و بخوبی بیان میکند، به همین خاطر از خودم میپرسم:برای چه این مرد را در شعرش نمیبینم؟و از خودم میپرسم چرا در شعر تنها،عیبش آشکار میشود؟!"