خلاصه ماشینی:
"»(مصاحبهء علی اصغر ضرابی با سیمین دانشور، به نقل از«میعاد با جلال»چاپ رواق 42 و 92)این البته موجزترین تصویر از اقبال جلال به مذهب است که میشود در یک مقاله یا مصاحبه به دست داد.
دنبال همین اندیشیدن هم بود که پاشدم رفتم حج،مثلا سؤال این است که در مقابل هجوم مکانیسم غرب چه کنیم؟بیک چیزی مستمسک...
»(کارنامهء سه ساله ص 361-461) 6-بیقرار حق بود سیمین گفته که جلال«میان ایمان و کفر،سیاست و ادب،اعتقاد مطلق و بیاعتقادی در جدال بود»(غروب جلال چاپ رواق-ص 8)این سرگردانی او نه که از حیرت باشد یا ندانم کاری،بل چون از ندانم کاری ایام جوانی به درآمده بود،تازه شیدایی پوینده و بیتوقف کسی را پیدا کرده بود که وقت را بسیار تنگ میدید و کار را بزرگ.
سینهزن این و آن نبود جز خلیل ملکی به عنوان نقطه عطف یک حرکت سالم در حیات روشنفکری جامعهاش با آن پشت کردنش به حزب طوطی!،و استقلال طلبیاش در قضیهء انشعاب و پوست کلفتی که داشت در فحش خوردن،تره برای هیچ کس خورد نمیکرد."