خلاصه ماشینی:
"سرنگونی دولت مصدق و احیای حاکمیت خودکامه شاه، که در واقع ضربهی سنگینی به جنبش دموکراتیک ملی در ایران بود، نخستین«تجربه»عمدهی سیا، پنتاگون ودپارتمان دولتی ایالات متحده برای اجرای روشهای دخالتهای مسلحانه سری بود که پیش از این همواره به عنوان بخشی از سیاستهای امریکا در پشتیبانی از تروریسم دولتی به کار گرفته میشد.
این پیشنهاد در واقع امتیازی بود که به ایران داده میشد و برای مدت کوتاهی موقعیت ایران را در میان سایر کشورهای تولیدکننده نفت در خاورمیانه، که به نوبه خود زیر سلطهی شرکتهای نفتی امپریالیستی بودند، بهبود میبخشید.
بعد از این جریان، مصدق به عنوان سمبل مقاومت مردم در برابر چپاولگریهای سرمایه- های خارجی درآمد، پس از شکستی که در جنبش ملی کردن صنعت نفت مکزیک در سال 1938 روی داده بود، مصدق اولین سیاستمداری بود که با شهامت در مقابل شرکتهای نفتی قد علم میکرد.
«دین اچسون»وزیر خارجه وقت ایالات متحده امریکا در کتاب خود پیرامون این امر توضیح داده و در بخشی از اطلاعیهای که به«الیور فرانکز»سفیر انگلیس در آمریکا ابلاغ کرده است، نقل میکند که:«تنها در صورت درخواست دولت ایران، و یا مداخله نظامی اتحاد شوروی، یا کودتای کمونیستها در تهران و یا برای تخلیه اتباع انگلیس در ایران که در معرض خطر باشند، آماده پشتیبانی از استفاده از نیروی نظامی هستیم.
دولت انگلیس به سبب نگرانی از اینکه مبادا منزوی شود، طرح مداخله مسلحانه را به ازای یک روش ملایمتر، کنار گذاشت:انگلیس در دیوان عدالت بین المللی و نیز شورای امنیت ملل متحد، علیه ایران اقامه دعوا کرد و کوشید تا از این طریق طرح تشکیل یک شرکت مختلط (در واقع انگلیسی-امریکایی)را برای استخراج ثروت نفتی ایران، به دیگران بقبولاند."