خلاصه ماشینی:
"به همین جهت من تعجب نمیکنم وقتی عمو«واسیا»به کالای خود بها میدهد، ولی اگر یکی از همکارانم، که او را از زمره استادان قابل میدانم بگوید:«آلا، شما باید این کار مرا ببینید، یا حتی بخش کوچکی از آن را، این مهم جایگاهش در کتابهای آموزشی است، آن وقت درمییابیم که چیزی در آن کار نهفته، ولی در افکارم سریع صدای بقال خرده پایی را میشنوم».
»سقوط بیانی که نقطه مقابل لحظه پیش است، و این حالت در تمام نقش هاس اسمو کتونو فسکی جای خود را دارد، هیچ شباهتی به شابلون ندارد، بلکه توان بیان فردی او است و همیشه در جای معین خود ارائه میشود.
البته درمورد حرفه بازیگری مطالب زیادی نوشته میشود:از جانب منتقدان، روانکاوها، شخصیتهای ادبی، (و سرآخر خود بازیگران هستند که چیزی نمینویسند) ولی همه اینها قضاوت اشخاص بیرونی درباره حاصل کار است.
بله چنین است، تجارب آموزندهاند، ولی با گذشت سالها انسان متوجه حاصل کار میشود، بهتر درک میکند، که چه راه دراز و دشواری را باید پشت سر بنهد و چه خسارات اجتنابناپذیری بر سر راه قرار دارند-و انسان دیگر برای نبرد با آنها ناتوان است.
» سالها پیش اسمو کتونوفسکی و من در استودیو فیلم«موس»کنار میز گریم نشسته بودیم، خبرنگاری سئوالاتی را برای ما مطرح کرد که یکی از آنها را خوب به خاطر دارم:چه چیزی را در یک انسان مهم تلقی میکنید؟اسمو کتونوفسکی پاسخ داد:«عطوفت»و من بدون اینکه فکر کنم گفتم:استعداد.
» من در این یادداشتها قصد ندارم خصوصیات اسمو کتونوفسکی را به عنوان انسان و بازیگر تجزیه تحلیل کرده و وظیفه خود قلمداد کنم، به احتمال قوی از عهده این کار برنمیآیم."