خلاصه ماشینی:
"در نمادگرائی تقریبا به تعداد شاعر نمادگرا در یکی شیء یا ذیروح، حقیقت وجود دارد و این حقیقت، نه در خود چیز، بلکه در اندیشه و طرز تلقی شاعران است.
یکی از مترجمان آلمانی آثار بلوک، «یوهانس فن گونتر»، nov sennahoJ) (rehtneuG در پیشگفتار گزیدهای که از اشعار این شاعر روسی به دست داده و آن را «دوازده تنان» (flowZ eiD) نامیده است، درباره این مجموعه مینویسد:«این اثر، اثری نمادگرایانه بود، سرود ستایش بانوی فنا ناپذیر، نماد خار بوتهای مشتعل که هیچگاه خاکستر نمیشود.
24 آوریل 1906 اوزرکی(حومه پتر زبورگ) یکی دیگر از شارحین و مترجمین آلمانی آثار بلوک، یوهانهپترز، که گزیده اشعار او را به آلمانی برگردانده، در پیشگفتار کتاب، شرحی نسبتا مفصل بر شعر«بانوی ناشناس»نوشته است که ما آن را(با حذف دو-سه جمله)ترجمه میکنیم، به این امید که این شعر و دیگر اشعار بلوک بیشتر مفهوم واقع شود.
در«گرد و خاک»و«کسالت»، زندگی روزمره، تابشی است از ماوراء، که خود را در امور روزمره پنهان کرده است، اما برای چشمی که این استعداد را دارد که در گریه کودک و طلای کوره ناتوانی بازتاب الوهیت را کشف کند.
در پنجمین بند، «من»شاعر برای اولین بار توصیف میشود که در انزوا و بریده از مسائل مبتذل پیرامونش، «یگانه دوست»را در جام باز میبیند، ضمن آنکه عمدا منظور از این دوست، در ابهام باقی میماند:منظور عکس خود اوست در جام یا شراب را میگوید؟ انزوای او در معنای اول است که نمایانتر میشود:تنها عکس خودش میتواند دوستش باشد."