خلاصه ماشینی:
"شعر «سوگ آینهها» به روی طاقچهء ما تمام آینهها نشستهاند به سوگ امام آینهها تمام آینهها شاهدند و میدانند که من گریستهام با تمام آینهها کسی ز کوچهء خورشید آمد و واکرد تمام پنجرهها را به نام آینهها به گریه گفتم،بعد از تو کار دلها چیست؟ به خنده گفت:فقط احترام آینهها به قحط سالی هموارهء صداقت و عشق دل همیشهء تو همکلام آینهها سراسر دلم ای آفتاب من بیتو شکست و گم شده در ازدحام آینهها زمین به حادثهت از ستارهها لبریز قیامت است و زمان قیام آینهها هزار آینه با خفتن تو میگویند قیام کن به جواب سلام آینهها اگرچه سایهء تو باز بر سر دلهاست چو آفتاب گذشتی ز بام آینهها به قاب چشم تو تصویر خویش را دیدم که نیست غیر صداقت،مرام آینهها تو قطب آینههایی و روح کوچک من بزرگ میشود از فیض عام آینهها دل تو راهی تکثیر روشناییها و چشمهای تو در التزام آینهها غروب توست که مثل طلوع تو زیباست یکیست فاصلهء صبح و شام آینهها ثابت محمودی«سهیل» (به تصویر صفحه مراجعه شود) عباس برچلوئی با یاد حضرت امام خمینی(ره) «شکستیم بیاو» دیروز با ما کسی بود از ما به ما باوفاتر آیینهء فطرت ما،از ما به ما آشناتر دیروز با ما کسی بود مانند خورشید،صادق مانند باران،صمیمی،از باغ گل باصفاتر بودیم و دیدیم او را،گفت و شنیدیم او را رفتیم تا اوج با او،از عطر گلها رهاتر مرغان پربسته بودیم،از یادمان رفته پرواز پروازمان داد مردی،از آسمانها فراتر امروز او نیست با ما،مانند او کیست با ما؟ رفت و شکستیم بیاو،از قلب او بیصداتر..."