چکیده:
فهم روشمند اخلاق از منابع و مآخذ معتبر دینی، از جمله ضرورتهای حوزه دانشهای
اسلامی است چرا که انتساب دانش اخلاق به اسلام، اقتضای آن دارد که این دانش برگرفته
از اسلام باشد و بدیهی است که اخذ هر دانشی از دین در گام نخست، محتاج روش و منطق
اتخاذ است. این مقال بر آن است تا با طرح، توضیح و تفصیل این پرسش، گامی در مسیر
پاسخ به آن بردارد، باشد که در پیدایش فقه الاخلاق مؤثر افتد.
خلاصه ماشینی:
"بهراستی سهم هر کدام از عقل و نقل در فهم متون دینی در حوزه اخلاق چیست؟ آیا تجربههای حسی وعادی در زندگی روزمره و تجربههای عرفانی (کشف و شهود) در فهم اخلاق مجالی دارد؟ اگر دارد، نسبت میان اینها چگونه است؟ کدام اصل و کدام فرع است؟ آیا این روشها همرتبه و هم اندازه در اخلاق به کار میآید یا در مراحل مختلف رشد اخلاقی یکی بر سایرین برتری مییابد؟ چه بسا هر کدام از این پرسشها، تحقیقی سنگین و پرحجم پدید آورد؛ اما آنچه میجوییم، این است که فهم دین و به عبارتی تفقه در دین در حوزه اخلاق چه ابعادی دارد؟ این مقاله در حقیقت طرح یک مسأله است؛ پرسشی که تاکنون کمتر مورد تأمل قرارگرفته و هر یک از بزرگان دین که در زمینه اخلاق اثر بر جای گذاشته، بنا بر ذوق خود پاسخی غیرصریح ـــ در ضمن طرح مباحث اخلاقی به روش مورد پسندشان ـــ دادهاند.
اما اگر فقه را روش و کیفیت فهم دین بدانیم که از اصول و ضوابط مشخصی برخوردار است، آنگاه به خوبی روشن میشود که فقهالاخلاق اصلا وجود ندارد و هیچ اصول و روش مدونی برای تفقه در مسائل اخلاقی دین تدوین نشده است و اگر کسی بخواهد با اخلاق اسلامی آشنا شود، هیچ مجموعه مدونی که بهطور روشمند همه آیات و روایات اخلاقی را جمع آوری و درباره آنها بحث روشن و نتیجهگیری محکمی کرده باشد، پیدا نمیکند."