خلاصه ماشینی:
"به نظر ویرجنیاستیر (1376) خانواده هایی که دارای عملکرد مطلوب هستند مشکلات خود را در زمان بندی های خاص حل میکنند و از فلج و خشک نمودن فرآیندهای تعاملی در خانواده اجتناب کرده و وقتی اتفاق و مشکلی در خانواده رخ میدهد از مچ گیری و جستوجوی فرد گناهکار خودداری میکنند، در حالی که در خانواده های مشکل دار وقتی مشکلی رخ میدهد آن را به گردن یکدیگر میاندازند و در آخر یک نفر که ضعیف تر است و نمی تواند از خود دفاع کند باید بار همه گناهان و مشکلات را به دوش بکشد.
لزوم خانواده درمانی افراد در خانواده های مشکل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آنها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلما هر فردی میتواند برای تغییر به سمت مثبت تلاش کند و خود را به یک فرد سالم و کامل نزدیک کند.
عواملی که ذکر گردیدند، لزوم خانواده درمانی را مطرح میسازند، اما یک درمانگر چگونه تشخیص میدهد که یک خانواده نیاز به مشاوره دارد و مشاوره با خانواده سودمندتر از مشاوره تک تک اعضا است؟ گرچه خانوادهها مشکلات خود را در قالب مشکل یکی از اعضا و غالبا کودکان و نوجوانان بیان میکنند، ولی مشکل را باید در ساخت خانواده و نظام آن و در شبکه ارتباطات خانوادگی جستوجو کرد.
او هرگز مشکل خانواده را کوچک نمی شمرد، وقتی افراد خانواده مشکل خود را مؤدبانه بیان میکنند ممکن است چنین برداشت شود که مشکل آنان ناچیز و بی اهمیت است، در صورتی که چنین نیست و ممکن است مشکل عمده ای در میان باشد; مثلا، اگر خانمی احساس کند که شوهرش با احترام با او رفتار نمی کند، درمانگر این مسئله را بی اهمیت ندانسته و به تفصیل جویای ماجرا میشود."