چکیده:
معرفی نویسنده: محمد بقایی که نام قلمش ”ماکان“ است. در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران تحصیل کرده و از دانشگاه ”نوا“ ایالات متحده، دیپلم عالی زبان انگلیسی گرفته است. وی در دهه چهل با انتشار مقالات تحقیقی در زمینه های ادبی و فلسفی، در عرصه مطبوعات شناخته شد.
بقایی بیش از 50 جلد کتاب در موضوعات گوناگون از جمله ادبیات فارسی، فلسفه، تاریخ و الهیات به رشته تحریر درآورده است. وی 24 جلد کتاب در خصوص پیام ها و فلسفه علامه اقبال لاهوری دارد که یکی از تازه ترین آنها ”میکده لاهور“ در سال 2003 به چاپ رسیده است.
این نویسنده صدها مقاله در خصوص ابعاد مختلف فلسفه اقبال در روزنامه ها و مجلات به چاپ رسانده و در همایش های بین المللی بسیاری در خصوص این نامدار فلسفه (اقبال) شرکت داشته است. همچنین در همایش بین المللی اقبال که توسط فرهنگستان اقبال، در سال 2003، در لاهور برگزار شد، لوح طلایی افتخار جمهوری پاکستان را کسب کرد.
بقایی شخصیت آشنای محافل فرهنگی پاکستان از ”ژنرال مشرف“ رییس جمهور پاکستان، نشان درجه اول فرهنگی دولت پاکستان را تحت عنوان ”تمغه امتیاز“ دریافت داشته است.
معرفی کتاب: کتاب تصحیف غرب زدگی در سال 1385، توسط انتشارات نامک با شمارگان 2750 نسخه در تهران منتشر شد. نویسنده در دو بخش مجزای کتاب، به تفصیل در خصوص نوروز و آیین های آن و نیز غرب و غرب اندیشی، تعلقات ملی و دغدغه های ذهنی، نظام های آرمانی، تفکر و اندیشه های اقبال لاهوری مطالبی آورده است.
خلاصه ماشینی:
"حتوای کتاب کتاب در قالب 14 مقاله و یک نقد کتاب به انضمام پیشگفتار در 320 صفحه تنظیم شدهکه مضمون مشترک آنها مسائل فرهنگی چند دهه اخیر است و نویسنده در صدد برآمددر این مقالات،عوامل مخرب و عناصر سازنده هویت ملی را تحلیل کند.
نویسنده در این مقاله،عامل تزلزل فکری در بین جوامعشرقی را جستجو میکند و مینویسد:«غرباندیشان بخصوص اصلاحگران دینی ازصد و پنجاه سال پیش با تأمل در فرهنگ و تمدن غرب دریافتند که پیشرفت و حاکمیتغرب از زمانی آغاز شده که نگرشی تازه در افکار منتسب به دین آغاز گردید و منطقارسطوئی از اعتبار افتاد»(ص 86).
آخرین مقاله بخش اول(صص 227-211)با عنوان«نظام آرمانی اقبال»،به تحلیلنظام اجتماعی مورد نظر اقبال که ملهم از تعالیم اسلامی وی است،اختصاص دارد:«بهنظر وی تقسیم جامعه به گروههای عالی و دانی ضد روح اسلام است و هر اندیشه وروشی که منکر چنین شرایط سالم اجتماعی باشد یقینا مغایر با نظام اجتماعی مورد نظراقبال است»(ص 215).
به نظر میرسد نویسنده محترم این امر را نادیده گرفته و حتی درک صحیحیاز تحلیل غربزدگی جلال آل احمد و یا نقد غرب از منظر اقبال لاهوری نداشته است.
این کتاب جنبههای مختلف جریانهای روشنفکری ایران را در یک قرن اخیر مطرحمیکند و به تأثیرپذیری جهان سوم از فرهنگ غرب و نفوذ این فرهنگ بر کشورهایجهان و نیز شیوههای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب میپردازد؛اما عوامل مؤثر وعرصههای تأثیرگذاری آن را به صورت علمی،مستدل و مستند مورد مداقه قرارنمیدهد و استدلالهای عامیانه و عوامپسندی را مطرح میکند."