خلاصه ماشینی:
"قصد من شرح مجمل تاریخی ادبی ایران نیست،چون نه موضوع این جستار است و نه در آن زمینه بصیرتی دارم،بلکه مقصود از این یادآوری مختصر،طرح پرسشی است که از دیرباز ذهنم را به خود مشغول داشته است و آن اینکه آیا ادب حماسی-اسطورهای که دارای عنصر یا توانی نمایشی(دراماتیک)است و قالبی گفت و شنودی دارد مانند گاتها،کهنترین و مقدسترین بخش اوستا که بعضا سرودههای شخص و خشور زرتشت سپنتمان است و مغان آنرا به شکل مکالمه-سؤال و جواب-میخواندهاند)،با توجه به این معنی که گفت و شنود، مبین موضعگیری و رودررویی و نتیجة،عنصری اساسا نمایشی(دراماتیک) است،میتوانست موجب پیدایی نمایش و نمایشنامهنویسی شود؟بسان حماسهء گیل گمش که به قول شکیب الخوری عراقی به مدت دوازده روز،به هنگام برگزاری جشنوارهء بابلی اکیتو (Akitu) در بیرون معابد بابل،نقل میشود و (1)- Jan Raypka,Les sept princesses de Nizami.
شیعه،منکر حکومت غاصب بود و لاجرم مشروعیتش را قویا انکار میکرد و تعزیه نیز برههای یعنی پارهای از روزگار دراز است که زمان حاضر تاریخی آفاقی را نفی میکند و زمانی آرمانی یا اسطورهای و بهشت آئین بر آن چیره میگرداند و معنی این سخن اینست که شیعه با سرنوشت بیدادگر،سر معارضه و ستیز داشت و به حسب مورد،با تقدیر ستمکار به مکر و حیله و تزویر رفتار نمیکرد و در برابر زور و خشونت ظالمان زمانه،سر تسلیم فرود نمیآورد،بلکه عصیان و قیام خونبار بر آنان را واجب میشمرد.
آنان احساس قصور و تشویشهای وجدانی دردمند(یا اضطراب ناشی از وقوف به درد)را کشف کردند و خاصه ایرانیان در زندگانی امام حسین(ع)،تنها به چشم سرنوشتی فاجعهانگیز ننگریستند،بلکه سریترین خواستهای سیاسی و ملی خود را نیز در آن گنجاندند1»و این دومین علتی است که پیدایی تعزیه را در ایران شیعی توجیه میکند و برخلاف علت نخست که تاریخی و زمانمند است،مبنایی اساطیری دارد."