خلاصه ماشینی:
"قطعات دکوراسیونی بکار رفته را هم میتوان در اشکال آبستره به معرض تماشا درآورد(مانند اجرای«رؤیای شب تابستان»توسط زلنر)28،ولی تمامی اینها هرگز به طور کامل غیرادبی نخواهد بود(- نانوشته؛برای اینکه به زبان نقد هنری سخن گفته باشیم)،زیراکه با وجود این نیز رابطهای با درام،صحنه و داستان و انسانها هم دارند؛بهعلاوه در راستای اجرا و کار عملی پائینتر از ادعاها و اهداف تئاتری قرار میگیرند:به کلامی دیگر،اینها باید برای آکسیون قابلیت داشته باشند.
آیا این نوعی نمایش ابزورد(پوچی)نیست که ما در برابرش قرار گرفتهایم،یا چیزی که در وجود ما پنهان است؛البته سنجیدهتر از آنچه که در کار یونسکو یا بکت به چشم میخورد؟هر دوی این نامبردگان میپذیرند که نامربوطی و بیمعنائی چیز غیرقابل شناخت نیست و آنرا تماشاگر میتواند بشناسد؛خود آنان هم تصدیق مینمایند که این بیهودگی نمیتواند تعیینکننده و قاطع باشد و اگر اینچنین باشد هم شناخت و هم شناسنده بیهوده خواهند بود-حال این سئوال مطرح میشود که در چنین حالتی اصولا چرا باید باز هم درام بنویسند و به اجرا درآورند؟در همان حالی که نویسندگان تئاتر پوچی از چهرههای نمایشی خود فاصله میگیرند(با این احتمال که تماشاگران هم خودشان را از آنها دور نگه خواهند داشت)،شکسپیر تردیدی نمیگذارد که وضع خود او هم بهتر از آنها نیست-با وجودی که برای او نیز اعمال و رفتار روشن است،با لیر یا هملت و یا پروسپرو تفاوتی ندارد:«ما همه از یک مادهایم،مثل خواب و رؤیا،و این زندگی کوچک را خوابی احاطه کرده است."