خلاصه ماشینی:
"پوممار:توپن عزیزم،میخواهید بگویم،این سرعت همهچیز را ضایع میکند،ما دیگر زندگی نمیکنیم،این زندگی نیست،همهچیز خراب میشود،حتی فصول سال(سروصدای اتومبیل)در زمان ما،بیاد داری،بهارها خیلی گرمتر بودند،و تابستانها،خفهکننده خفهکننده بودند.
توپن:اینطور فکر میکنید؟ (*)- Coupe نوعی کالسکه قدیمی (**)- De Dion-Bouton,Pic-Pic دو مارک اتومبیل قدیمی فرانسه پومما:چطور فکر میکنم،به شما میگویم که اولین لوله کائوچوئی که ما داشتیم،در خانه ترویتاز Truitaz پیر بود،بعد از جنگ،احتمالا در 1920 بود و خیلی هم گران بود.
سروصدای اتومبیل پوممار:دیدید جاده روژه را چکارش کردند؟من دیروز با دامادم از آنجا گذشتیم،دیدید چه بر سر باغهای کوچک ما و چپرهای زیبای گوجههای وحشی ما آوردند؟ توپن:بله،همه این ساختمانها را،کهع مثل قارچ از زمین میرویند،شما جدی میگیرید؟اینها دوام نمیآورند.
پوممار:برایم عجیب است!آیا شما با جنگ اشتباه نمیگیرید،با بسیج؟ توپن:خیال میکنید بسیج،بسیج مثل دیروز یادم هست،همهمان بلافاصله به شومون Chaumont اعزام شدیم.
اسمش چی بود؟الان یادم میآید(مکث)راستی پسرتان؟ سروصدای اتومبیل پوممار:چطور؟ توپن:پسرتان قاضی؟ پوممار:او گرفتار رماتیسم است.
سروصدای اتومبیل توپن:پسر شما بدین ترتیب خیلی طلاق میدهد؟ پوممار:به عنوان قاضی مجبور است،ولی به عنوان پدر با آن مخالف است.
(مکث)چه میخواستم بگویم؟ سروصدای اتومبیل توپن:پس شما مخالف پیشرفت و ترقی هستید؟ پوممار:ترقی،پیشرفت،نه من همچون حرفی نزدم،ترقی وجود دارد،اما ترقی یک چیز عملی است.
پوممار:انگلیسی،انگلیسی،چه به شما گفتم؟ سروصدای اتومبیل توپن:آنها خودشان را بخاطر دخترشان لویزت از همهچیز محروم کرده بودند.
عید پاک سال 12 یا 13 یادتان است؟ سروصدای اتومبیل توپن:چطور؟ پوممار:وقتی به ژان پیر پیلوشا فکر میکنم(مکث)عید پاک 1913 به یادم میآید که دخترش آن فضاحت را بار آورد."