خلاصه ماشینی:
"برناردا پای مردان را از خانه بریده و بزعم خود هر نوع صحبت در مورد آنان را نیز موقوف ساخته و به تصور خویش وضع دخترانش را نیز بسیار خوب و مناسب تشخیص داده است پس ظاهرا بایستی در خانه حرفی از مردان نباشد لیکن به محض دور شدن سایه مادر از جمع دختران بلافاصله سخن به مردان میکشد و همواره پیرامون مردها-نامزدهای آنان-شکل و شمایلشان-ثروت و مکنت و سایر ویژگیهایشان صحبت میشود و در حرفهایشان نیز همواره حسرت موج میزند.
"گارسیا لورکا"با قرار دادن "لاپونسیا"در نمایشنامه چنین تفهیم میکند که افراد زحمتکش،متکی به خود،فقیر و مسکین اگر هم خیانتهای متعدد داشته باشند لیکن وجه امتیاز آنها نسبت به مردم مرفه، مغرور و خودخواه اینستکه از عقل سلیم و درک درست حوادث برخوردارند لذا"لاپونسیا"به عنوان وجدان بیدار خانه برناردا آلبا همواره این امتیاز را دارد که حوادث ناگوار را پیشبینی کند و هشدار دهد.
در نمایشنامه"خانه برناردا آلبا"،"گارسیا لورکا"نین تفهیم میکند که اگر مردم به خانه"لیبرادا" هجوم میبرند و دختر فریب خورده و قربانی شده او را بیرون میآورند،در خیابانها به روی زمین میکشند تا در محل معهود با بیرحمی هرچه تمامتر او را به قتل برسانند و اگر"برناردا" فریاد زده و آنها را تشویق میکند که تا پیدا شدن نگهبانان و پلیس کلک دختر را بکنند و اگر"ماریتریو"نیز با مادرش همآواز میشود و با هیجان و لذت سادیسمی انتظار کشتن دختر بیچاره را میکشد،اینها همه نه از روی ایمان،اعتقاد و ناموسپرستی بلکه از روحیه پر از فساد همین مردم برمیخیزد."