خلاصه ماشینی:
"آن زمان یعنی قبل از رضا شاه او همیشه به منزل صاحب منصبان و بزرگان دعوت میشد تا برای آنها نقل بگوید،آواز بخواند و کمانچه بزند.
*منظور شما از اینکه مال او بود چیست؟ پدرم خودش از اتفاقات داستان و شعر درست میکرد.
*ممکن است یکی از نقلهایی را که شما درست کردهاید برای من بگوئید؟ همین نقل عباس گالشی که همه شرخوانها و مطربهای استرآبادی میخوانند اصلش مال من است.
مثلا خوانین کتول که از قول پدرم شنیده بودند که آتش برای او گلستان است در یک روز که در منزل خان ده مهمان بودند پدرم را خواستند.
حتی یادم میآید،من بعد از اینکه پدرم از درون آتش بیرون آمد،خیلی به او نگاه کردم تمام بدنش خیس بود.
*آقای فیوج باز هم برای ما از نقلها و نقالیهایت بگو و اینکه نقلها را بیشتر در چه مواقعی و در چه مناطقی اجرا میکردی؟ وقتی عروسی یا ختنه سوران بود بزرگسالان علاقهمند به شنیدن داستانهای پهلوی بودند و من هم داستانهای پهلوی بودند و من هم برای آنها از اینگونه داستانها نقل میکردم،گاهی یک نقل از شب تا سپیدهدم طول میکشید."