چکیده:
اسامی خاص و معناداری آنها یکی از مسائل اصلی فلسفة زبان است. در این مقاله پس از طرح مسالة اسامی خاص و پرسشهایی که حول آن وجود دارند، گزارشی از نظریاتی که سعی کردهاند با این پرسشها روبرو شوند، ارائه می شود. در ابتدا نظریه جان استورات میل طرح شده که بنابر آن معنای اسامی خاص همان مدلول آنها است. پس از آن از معضلاتی سخن گفته شده که این نظریه به آن منجر میشود و نظریة راسل دربارة اسامی خاص به عنوان نظریهای که مدعی است این معضلات را حل کرده، ارائه میشود. در پایان نیز با طرح استدلالهای کریپکی نشان داده شده که نظریة راسل دربارة اسامی خاص از عهدة رسالتی که برای خود تعریف کرده ناتوان است.
خلاصه ماشینی:
"در این نظریه اسامی مثل برچسبها (label) عمل میکنند و صرفا نمادهایی هستند که شیءهای موجود در جهان را مینامند، معرفی یا نمایندگی میکنند و برآنها دلالت دارند: مثلا اسم «آدلف هیتلر» که بر شخص هیتلر دلالت دارد و معناداریش نیز به همان دلیل است.
حال چه رابطهای بین اسامی خاص و وصفهای خاص وجود دارد؟ راسل مدعی بود: (NC) اسمها تغییر شکلیافته وصفها هستند و با آنها معادل و هم معنایند به نحوی که در یک تحلیل میتوان به جای اسم، وصف معادلش را قرار داد و آن اسم را از جمله مورد تحلیل حذف نمود.
4 ـ مطابق نظریه اسمی راسل (NC) فرض کنید اسم «ارسطو» با وصف خاص «معلم اسکندر کبیر» معادل است و در اصل این دو هم معنا هستند بنابراین در جمله (7) ارسطو اسکندر کبیر را آموزش داد.
او این انتقاد را طرح میکند، که اگر اسامی خاص معادل وصفها باشند، بنابراین برای هر اسم خاصی باید وصفی وجود داشته باشد که با آن اسم معادل است و به نحوی شرط یکتایی و منحصر به فرد بودن (یعنی این شرط که اسم خاص مزبور به واسطه آن وصف، فردی را به صورت منحصر به فرد و یکه معین میکند.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا زمانی که گوینده اسمی را به کار میگیرد، در اصل دارد به کسی ارجاع میدهد که وصف مرتبط با اسم مذکور درباره اش صدق میکند یا نه؟ (SA) فرض کنید جورج، گودل را با این وصف میشناسد که او قضیه ناتمامیت حساب را اثبات کرده است."