چکیده:
کواین به نظری طبیعیگرایانه دربارة زبان و نظری رفتارگرایانه در باب معنا قائل است. او با این رویکرد به انکار معناشناسی ذهنباورانه و نظریههای ارجاعی معنا بهطورکلی میپردازد. او سپس میکوشد تا نشان دهد که در قلمرو معنا و مرجع عدمتعین حاکم است و نمیتوان معنا و مرجعی واحد و ثابت برای کلمات خود معین نمود. او از سطح ترجمه ریشهای، یعنی ترجمه از زبانی متروک بر مبنای شواهد رفتاری، آغاز میکند و در انتها نتیجه میگیرد که عدمتعین حتی در زبان خود ما هم وجود دارد. راهحل او برای این مشکل نظریة نسبیت است.
خلاصه ماشینی:
"اما مثال ژاپنی را نمیتوان با گفتن این امر کنار گذاشت که کلمة سوم آن قدر کوتاه است که نمیتوان برای خود آن ترجمهای معنادار ارائه داد و تنها کل عبارت سهکلمهای، معادل با «پنج گاو»، واحد معنادار است.
اما این معیارها به ادات و ساختارهای نحوی و ابزار فردیت زبان خاص ما متوسل میشوند و پیش از این تأکید نمودم که عدمتعین ترجمه در مورد خود اینها نیز صادق است.
پس این نیز مثالی دیگر برای درکناپذیری مدلول است، زیرا که تفاوت بین کلی انضمامی و مفرد انتزاعی تفاوت در چیزهایی است که به آنها ارجاع میشود.
این اشاره هنگامیکه برای روشنی بخشیدن به واژة کلی انضمامی «سبز» یا «آلفا» بهکار رود اشاره مستقیم است، اما هنگامی که برای روشنی بخشیدن به واژة مفرد انتزاعی «سبز» یا «آلفا» بهکار رود اشارة باتأخر است؛ زیرا شیء انتزاعی که رنگ سبز یا حرف آلفا است دربردارندة نقطة اشارهشده نیست، بلکه اصلا نقطهای ندارد.
اگر ما فرضیات تحلیلی ترجمه شامل اینهمانی و دیگر ادات مربوط به فردیت را برگزینیم، میتوانیم نه تنها تردید میان «خرگوش» و «موقعیت خرگوش» و غیره را، که از اشارة مستقیم حاصل شد، بلکه هرگونه تردید بین کلی انضمامی و مفرد انتزاعی و بین عبارت و عدد گودل را، که از اشارة باتأخر نتیجه می شود، مرتفع سازیم.
سودی ندارد که به منظور تحقیق در مورد این برداشت نامتعارف از معانی همسایة همزبان خود، مثلا از او بپرسیم که آیا منظور او در موقعیتی خاص ارجاع به فرمولها بوده است یا اعداد گودل آنها؛ زیرا سؤال ما و جواب او _ «البته، اعداد» _ را دیگر نمیتوان ترجمة همآوا دانست."