چکیده:
در این نوشتار ابتدا فلسفه اصول فقه به عنوان دانشی که چیستی، ساختار، روش، مبادی، موضوعات، ادله و غایات اصول فقه را تحقیق میکند، معرفی شده و سپس جایگاه فلسفه اصول از حیث توصیف
و نقادی نشان داده شده است. از دیدگاه نگارنده، فلسفه اصول فقه از جایگاه سنجشگر میتواند استدلالها و نظریه اصول فقهی را بسنجد و راه را برای نقدها از جایگاه درون علم اصول بگشاید. فلسفه اصول از
جایگاه داور توان آن را دارد که استدلالها و نظریههای جایگزین را در داخل اصول فقه بر پایه ادله چهارگانه مطرح کند. اما از حیث ناظر بودن، تنها دانش دانش اصول فقه است که بدین جهت فلسفه علم اصول
نامیده میشود.
خلاصه ماشینی:
"اما اینکه فلسفه اصول فقه با فقه از چه راه و چگونه ارتباط دارد، پاسخ این است که از راه اصول فقه؛ زیرا نتایج بحثهای فلسفه اصول فقه، در مرحله آغازین، در نظریههای اصول فقهی تأثیر میکند و در مرحله فرجامین از طریق نظریههای اجتهادی اصول فقهی در استنباطهای فقهی تأثیر میگذارد؛ مانند این مسئله اصولی که «آیا میتوان مناطهای موجود در ادله فقهی را تنقیح کرد و سپس تعمیم داد و بر طبق تعمیم آن به تعمیم حکم فقهی و یا قرار فقهی رسید؟» در این مسئله با استناد به نتایج بحثهای اجتهاد اصولی از دو جایگاه درونی و بیرونی، اگر به جواز تنقیح مناط و تعمیم آن رسیدیم، آنگاه میتوانیم در مسئله فقهی بر طبق مناط تعمیمیافته، به استنباط حکم فقهی همه موارد برسیم.
روش پژوهش و سنجش گزارهها و شناسه (= قضایا و تعاریف) در فلسفه اصول فقه در اصول فقه چونان علم فقه، مسائل با استناد به ادله چهارگانه (کتاب و سنت و عقل و اجماع) تحقیق و استخراج میشود و به مرحله استنباط میرسد؛ اما خصوصیت دلیل مورد استناد علم فقه با خصوصیت دلیل مورد استناد اصول فقه، یکسان نیست؛ زیرا در فقه بر مبنای تحقیق اصول فقهی میتوان به اخبار آحاد استناد کرد (مگر از آن دیدگاه اصول فقهی که استناد به اخبار آحاد را تجویز نمیکند)، اما در اصول فقه نمیتوان برای تحقیق حجیت یا منجزیت اخبار آحاد به اخبار آحاد استناد ورزید؛ زیرا مستلزم دور است."