چکیده:
امام خمینی به عنوان رهبر کاریزما در انقلاب اسلامی ایران دارای شخصیت ذو
وجوهی است: مرجعیت، فقاهت، عرفان، حکمت و فلسفه و سیاستمداری ابعاد شخصیت مردی
است که انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رساند. از دیگر سو، در طول زندگانی وی که
یکصد سال تاریخ اخیر ایران را دربرمیگیرد، مراجع و رهبران مذهبی دیگری نیز
میزیستند که از نظر «فکر سیاسی» رویکردی متفاوت داشتند.
پرسش اساسی این نوشتار آن است که چگونه یک عارف و نهایتا یک مرجع دینی این چنین به
فعالیت و مبارزات گستردة سیاسی روآورد؟ آیا این رویکرد در تعاملات و مواجهة سیاسی
ایشان در تاریخ گذشته ریشه دارد یا خیر؟ در این نوشتار تلاش شده است که زندگانی
امام از دوران کودکی تا سقوط پهلوی اول و از مشروطیت تا کودتای سوم اسفند مورد توجه
و مداقه قرار گیرد. چالشهای سیاسی و گفتمانی بر سر مفهوم و محتوای انقلاب مشروطیت،
احیای استبداد، تهدیدات خارجی، هرج و مرج داخلی و سرانجام کودتای سوم اسفند و حوادث
پس از آن تا شهریور 20 بر تفکر و تعامل سیاسی امام تأثیر بسزایی داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"یکبار در خلال درس اخلاق در مدرسه فیضیه گفته بودند: «هرکس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او هستند و به دست وی ایمان میآورند، مسافرتی به شهر ری نموده و بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم آقای بافقی را زیارت کند» [بصیرتمنش 1378: 277] و گاهی این شعر را زمزمه میکردند: چه خوش بود که برآید به یک کرشمه دوکار زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار[بصیرتمنش 1378: 277] همچنین امام در رابطه با آیت الله میرزا صادق تبریزی، از علمای برجستة آذربایجان، که پس از مخالفت با رضاشاه دستگیر شده و به قم تبعید گردیده بود، در چند نوبت مطالبی را به میان آورده و از نقش و جایگاه علمی و مبارزاتی او در دوران اختناق رضا شاه تجلیل نموده است.
این چنین است که بعد از شهریور 1320 و سقوط رضا شاه، امام خمینی در اولین رساله سیاسی خود (کشف اسرار) با ارائه تحلیل جامعی از حکومت رضا شاه و ماهیت آن، به نقش بارز انگلیسیها اشاره کرده و در ادامه نقش کلیدی نهاد دین و روحانیت و ایستادگی و مقاومت آنان در برابر تجاوزات زورگویان را یادآوری نموده و سرانجام به عنوان جمعبندی مبارزات گذشته و کاستیها و نقصانهای آن، نظر خود را به نظریه «ولایت فقها بر مردم» به جای نظریه «تنها تکیه برامر به معروف و نهی از منکر» معطوف می دارد [امام خمینی 1381: 106، 123؛ کشف اسرار: 185]."