چکیده:
حیرت در عرفان اسلامی، یکی از مطلوبات مهم و از مقامات عالیه عارف است. حیرت در
بادی امر با ضلالت و سرگردانی هم معنا ست. اما در عرفان به عنوان بدیههای است که
بر قلب عارف وارد میشود و نهایت معرفت عارف به باری تعالی را میرساند. چون ذات او
حقیقتی لا یتناهی است و در ادراک محدود عقل جای نمیگیرد، بنابراین درک عقل از
حقیقت او و همچنین آنچه که مربوط به عالم غیب و ماوراءطبیعت است قرین باعجز و
حیرانی است. خداوند بزرگترین رازی است که نه عقل ونه کشف به فهم ذاتش پی نخواهند
برد و همیشه در حیرت و سرگردانی باقی خواهند ماند.
فیلسوف و عارف با دو ابزار عقل و کشف و شهود، کوششهای فراوانی برای کشف حقیقت و
ادراک آن نموده و در بسیاری موارد با هم همنشین و موافق بوده اند. اما در مسأله
حیرت این دو تیره با هم هم داستان نشده و فیلسوف در همه حال از حیرانی و سرگردانی
گریزان بوده و عارف طالب آن. حیرت از مطلوبات عارف است اما برای فیلسوف از امور
نکوهیده و مذموم.عارف در اکتشافات عالیه خود به حقایقی از معرفت ذات باری میرسد که
وقتی آنها را بر عقل فلسفی عرضه میکند، آن را حیران و سرگردان میگذارد.
خلاصه ماشینی:
"با نگاهی عمیق تر به توصیفات عطار در بیان چیستی حیرت واحوال سالک حیران، درمییابیم که وقتی سالک درهایی از غیب بر او گشوده میشود ونهانیها واسرار آن بر او مکشوف میگردد وبه ادراک زیباییهای عالم بالادست پیدا میکند وبا چشم دل عظمت وشکوه جمال را مینگرد و عطری از عالم جان اورا بیدار میکند ونغمههای آسمانی وملکوتی گوش او را مینوازد ودر واقع به رؤیت وشهود حق میرسد، همه وجودش مست از رؤیت است، فقط لذتی از جنس عالم بالا را درک میکند، واضحتر اینکه سالک در آن مرتبه حیران نیست وسرتاسر وجودش را نوعی التذاذ معنوی وبیهوشی الهی در برگرفته است و به عبارت دیگر وقتی با براهین عقلی ودر قالب مفاهیم زمینی بر نا شنوایان ونابینایان ونامحرمان وصف دیدهها و شنیدهها ویافتههای خود میکند به حیرانی عقل وگنگی زبان و ضلالت اندیشه میرسد؛ یعنی سالک در مرتبه شهود در مستی است اما در مقام قضاوت و توصیف در حیرانی وتناقض گویی است.
این سه قوه هیچگاه از هم جدا نمیشوند وادراکات انسان سلیم خالی از حس، عقل، قلب نیست وهمچنین عارف راستین چاره ای از عقل ندارد ودر هر مرتبه از تعالی که قرار گرفته باشد، این قوه ازاوجدا نمیشود و عقل تنها قوه ای است که در مسند قضاوت ادراکات مینشیند، حال وقتی قوه عالیه عقل قدرت تبین بعضی از مشهودات را ندارد، جز حیرت و سرگردانی چه چیز برای او باقی است؟ حیرت وصف عقل است."