چکیده:
پرسش از رابطة حق و عدالت، مجال مناسبی را برای بازنمود برخی از مهمترین تقابلهای
فکری در زمینة ارزشهای بنیادین سیاسی مثل عدالت، برابری، آزادی و حقوق بشر می
تواند فراهم کند. با توجه به اینکه عدهای از اندیشه ورزان معاصر علاوه بر اختلاف
در مبانی، تفاوتهای روششناسانه با هم دارند لازم است میان حق و عدالت در سطوح و
لایههای معرفتی متعددی نسبتسنجی شود. این نوشتار به اختصار با ذکر برخی از
نمونههای بااهمیتتر به این مهم میپردازد و مدخلی را برای ورود به فضای امروزی
بحث در اختیار خوانندة فارسی زبان قرار می دهد.
خلاصه ماشینی:
"اگر عدالت را بر محور استحقاقها و شایستگیهای فردی تعریف کنیم و وظیفهمندی خود را به آن ناشی از ضرورت برخاسته از شئون فردی بدانیم، ممکن است عدالت در رویکرد حقوقی خلاصه شود و براساس اصول و موازین پایه مربوط به حقوق فردی تبیین شود؛ در حالیکه در رویکرد اقتصادی و اجتماعی براساس غایات و مطلوبیت وضع نهایی توزیع ثروت در جامعه و خیلی اوقات با نگاه جمعگرایانه ارزیابی صورت میگیرد.
او به مکتب فایدهگرایی بنتام و میل که حداکثرسازی همه خیر و خوشی ها را برای بیشترین افراد در جامعه معیار ارزش اخلاقی و عدالت مدنظر قرار داده انتقاد میکند و بایسته نپرداختن به چگونگی توزیع خیر و رضایت مندی میان افراد را در این مکتب، دلیل بر نقد خود می داند؛ ممکن است کسب خیر بیشتر برای عدة کثیر به قیمت نقض آزادی و حقوق عدهای معدود تمام شود.
با وجود این، همان گونه که پیش تر دربارة هیوم اشاره شد، باید توجه کرد او نه آن که براساس روندی عقلانی ابتدا حقوق فردی را شناسایی و اثبات کند و بعد عدالت را براساس آن تعریف نماید، بلکه به واسطة مسدود بودن باب معرفت به ارزشها و شکاکیت معرفتشناسانه و نفی اعتبار هر منبع پیشین، به ناچار به تکثر روی میآورد و عدالت را ظرفی خالی می پندارد که محتوای آنرا برآیند اتفاقی تضارب آرای میان صاحبان حق دارای ادعاهایی با اعتبار مساوی تعیین میکند و هیچ ارزش واقعی و نفسالامری ندارد."