چکیده:
فهم صحیح قرآن نیاز به فراتر رفتن از قواعد زبان عربی ندارد.
نویسنده کوشیده است قواعد فهم قرآن را بررسی کند در این راستا مسئله عربی بودن زبان قرآن، ظهر و بطن آیات، مفهوم تاویل و نمونه هایی از معانی تاویلی موجوددر روایات، را مطرح کده و با تحلیل آنها به این نتیجه رسیده است که فهم آیات براساس شیوه ای که از خود قرآن به دست می آید، کاملا در چارچوب قواعد زبان عربی ممکن است و بطون آیات یا تاویل به معنای نادیده گرفتن قواعد زبان نیست بلکه معنای ویژه دارد که با ادبیات زبان عربی سازگار است.
خلاصه ماشینی:
"چگونه میتوانیم قرآن را بفهمیم؟ آیا قرآن روش ویژهای دارد که آن را از دیگر کتابها متمایز میسازد، به گونهای که نزدیک شدن به قرآن بدون فراگیری آن روش امکانپذیر نیست؟ آیا قرآن کریم آن چنان زبان و مفاهیم پیچیدهای دارد که روشن ساختن معانی و آشکار نمودن ژرفای آن، به خبرگان و متخصصان نیاز دارد؟ و یا کتابی است همگانی که هر انسانی میتواند برحسب تواناییها و قابلیتهای فکری و فرهنگی خود، با آن تماس برقرار کند و توده مردم نیازهای خود را در آن ببینند و دانشوران آرمانهای خویش را در آن مشاهده کنند؟ در این راستا باید پرسید: داستان محکم و متشابه، ظاهر و باطن و دیگر اصطلاحات قرآنی که با قرائت و تفسیر این کتاب، پیوند استوار دارد کدام است؟ دیدگاه قرآن هنگامی که [در زمینه فهم قرآن] از اشخاص معینی سخن میگوید، چیست؟ آیا این سخن بدان معناست که تنها همین اشخاص قرآن را میفهمند، نه کسانی دیگر؟ یا به معنای ارائه الگوی برتری است که یک مفهوم کلی را درباره چگونگی فهم قرآن به نمایش میگذارد، مفهومی که قرآن میخواهد از طریق همین الگو بر آن پای فشارد؟ اینها پرسشهایی است که بسیاری از مفسران در آنها درنگ کرده و بگومگوهای فراوانی را پیرامون آنها به راه انداختهاند، تا آن جا که برای برخی این پندار پدید آمده که قرآن کتابی نمادین است و جز گروهی ویژه که خدا امتیاز فهمیدن وحیش را به آنان عطا نموده است، کسی دیگر آن را نمیفهمد و به همین خاطر، اینان حجیت ظواهر قرآن را جز از طریق رجوع به امامان اهل بیت علیهمالسلام انکار کردهاند."