چکیده:
آنندراج از جمله فرهنگ های لغتی است که در شبه قاره نوشته شده است. در این مقاله به نقد و بررسی فرهنگ آنندراج پرداخته می شود. هدف از این کار تحلیل، بررسی و نقد ساختار فرهنگ آنندراج بر اساس اصول فرهنگ نویسی است. بنابراین، ضمن توصیف ساختار این فرهنگ در بخش های مدخل، تلفظ، معانی، مباحث ریشه شناختی، نکات دستوری، شواهد واژه ها و منابع مولف، معایب این فرهنگ در بخش های مذکور بیان شده است. برای بررسی و تحلیل آماری چهارصد مدخل از حروف متفاوت «ب،س،ک،م» انتخاب شده است.
ANNDRAJ is among the dictionaries compiled in the Subcontinent. The present paper aims to critically survey the method used in the compilation of the dictionary. It also seeks to study its structure based on the general method used in writing dictionaries. Thus، the present study will describe the structure for the entries، pronunciation، etymology، grammar، examples and resources and the probable faults in this regards. In this study 400 entries have been selected from among the entries beginning with letters B، C، K، and M to be studied.
خلاصه ماشینی:
تلفظ واژهها در این فرهنگ حرکت 57 درصد مدخلها مشخص شده است؛ مؤلف برای نشان دادن حرکت واژهها تابع روش یکسانی نیست و از شیوههای گوناگون زیر استفاده میکند: گاه از حرکت برای نشان دادن تلفظ واژه استفاده میکند؛ مثال: «اورشلیم به ضم اول و فتح شین معجمه و کسر لام نام شهری است....
معایب تلفظ واژهها گاه آنندراج در حرکتگذاری یک مدخل دچار لغزش شده که به برخی از آنها اشاره میشود: ـ «دندان کنان به ضم کاف تازی [ف] کنایه از عجز و الحاح و زاریکنان و ترسان…» در حالی که این واژه اسم فاعل از دندان کندن است و اسم فاعل کندن به فتح کاف است.
را مدخل جداگانه قرار داده؛ اما ترکیبات واژه پرست را در ذیل آن آورده و از ذکر مداخل جداگانه پرهیز کرده؛ این کار به یکدستی کار او آسیب رسانده است: - «پرست به فتح اول و ثانی بر وزن الست [ف] پرستنده و پرستار باشد و شخصی را نیز گویند که در وهم و بیدار خود، یعنی در فکر و خیال خود مانده باشد.
معانی ناقص و مبهم: در این فرهنگ همانند فرهنگهای دیگر برخی از معانیای که مؤلف ارائه میدهد بسیار مبهم است و علت آن را میتوان فقدان معیار مشخص در بیان معنی واژه، در دسترس نبودن کتابهای جغرافیایی و اعلام که توضیحات مناسب داشته باشد و تقلید فرهنگ نویسان از یکدیگر در معنا کردن واژهها دانست؛ به طور مثال در توضیح واژه کردستان آورده: ـ «کردستان به ضم اول و کسر ثالث [ف] ملکی است از ایران (ع)».