چکیده:
در این مقاله سعی شده است تا ایده اساسی امام خمینی در رابطه با لزوم ارتقای سطح اعتماد اجتماعی و مشارکت جویی، به مثابه رویکردی در سیاست ورزی در ایران مورد تامل قرار گیرد. از دید ایشان در صورت گسترش مشارکت آگاهانه و توام با اعتماد به نفس مردم، حقوق و تعهدات برابر و متقابل بین آحاد مردم و دستگاه حکومتی برقرار شده و روابط قدرت از شکل عمومی و یکسویه (از بالا به پایین) تبدیل به همکاری متقابل جامعه و نهاد سیاسی می گردد. به تبع این وضعیت شهروندان در قالب افراد برابر، با یکدیگر مرتبط می شوند. امام خمینی به نقد نظراتی می پردازد که توده را خیره سر و معجب دانسته و اعتقادی به سپردن کارها به بخش ها و انجمن های مردمی و غیر دولتی ندارند. اما صرفا به نظریه پردازی اکتفا نکرده و به عنوان رهبر سیاسی درگیر در امور، راهبردهای عملی ارایه داده و در تحقق آنها می کوشد. بدیهی است که ترسیم خطوط چنین جامعه ای با ویژگی مشارکت جویی به معنای نفی نهاد سیاسی، که یکی از نهادهای مهم در هر جامعه جهت نیل به اهداف سیاسی می باشد، نیست. بلکه توجه به این امر است که چنانچه کنش های سیاسی و اجتماعی معطوف به شبکه هایی با میزان (خود بودگی) بالا باشد، که در بین آنها اعتماد به توانمندی خود و دیگران وجود دارد، جامعه مدنی آسان تر به فرصت های متصور نایل میگردد، و حکومت نیز مسئولیت خود را در زمینه سازی برای شکل گیری این خواست انجام می دهد.
خلاصه ماشینی:
"بدیهی است که ترسیم خطوط چنین جامعهای با ویژگی مشارکتجویی به معنای نفی نهاد سیاسی،که یکی از نهادهای مهم در هر جامعه جهت نیل به اهداف سیاسی میباشد،نیست،بلکه توجه به این امر است که چنانچه کنشهای سیاسی و اجتماعی معطوف به شبکههایی با میزان«خودبودگی»بالا باشد،که در بین آنها اعتماد به توانمندی خود و دیگران وجود دارد،جامعه مدنی آسانتر به فرصتهای متصور نایل میگردد،و حکومت نیز مسؤولیت خود در زمینهسازی برای شکلگیری این خواست انجام میدهد.
از آنجا که از دید اسلام نیل به آگاهی و آزادی در همه افراد وجود دارد،در این دوران از ناحیه رهبری فکری و سیاسی جامعه تمهیداتی صورت میگیرد تا مردم بتدریج از عادات غلط و بندهوار دور شوند و با بهکار انداختن عقل و عواطف انسانی برتر،خود را همتر از فرامین بیرونی بالا کشند و انگیزههای اثبات زندگی اجتماعی را در خود پرورش دهند.
حال چنانچه در یک تئوری سیاسی،قرار باشد که به تعبیر حضرت امیر(ع)لتغربلن غربله،صورت گیرد و جابجایی نقشهای اجتماعی به وجود آید،به گونهای که پایین دستیها و یقه چرکینها بالا روند و دانه درشتها پایین آیند و در یک پروسه زمانی به تدریج مردم عهدهدار امور شوند و در ساختاری گسترده و منظم نظام دموکراتیک را شکل دهند،آیا باز تصور اعتراض خشونتآمیز و یا طرح براندازی میرود؟ رجایی در رسالهای آورده که در ایدئولوژی[امام]خمینی دیدگاههای سیاسی بر خوشبینی نسبت به مردم،عقلگرایی در پیشبرد ایدههای خود و امید به تحول انسان کاملا به چشم میخورد و این یکی از تفاوتهای بارز این مرجع دینی و سیاسی با معاصرانش میباشد (رجایی،1983:53)."