چکیده:
از مدرنیته در تلقی عام و کلاسیک، به عنوان مهم ترین عامل عرفی شدن یاد شده است و انتظار می رفت با بسط آن، دین از صفحه ذهن و زندگی انسان مدرن بیرون رود. وجود شواهدی از حضور پر نشاط دین در دنیای مدرن، این نظریه و پیش بینی های آن را به زیر سوال برده و امیدواری هایی برای به هم آوری دین و مدرنیته در برخی از نواندیشان دینی پدید آورده است. این مقال با تاکید بر تمایز میان «نوشدن»، «مدرن شدن» و «مدرنیته» و ملاحظه تفاوت های آموزه ای اسلام و مسیحیت، این امیدواری را به چالش کشیده است: در گام نخست با آشکارسازی نسبت نقیض میان دین و عرفی شدن و اثر غیر قابل انکار مدرنیته بر وقوع این فرایند و در گام دوم با ابرام بر عدم صدق مهم ترین مصادیق همزیستی میان دین و مدرنیته.
خلاصه ماشینی:
"3. بخش سوم همراهی و همسوییهای مورد استناد و اشاره در تجربۀ امروزین ایران با مدرنیته،ناشی از ناآشنایی یا بیاعتنایی به ناهمخوانیهای ذاتی میان اسلام و مدرنیته،فقدان معیارهای دقیق تمایز بخش برای جداسازی ملزومات خنثی و لاباقتضای نو شدن از عناصر جهتدار مدرن،نداشتن طرح یا عزم و اردهای مجدانه برای ایجاد و عرضۀ مدل دینی زیست و تجدد،دچار شدن به مقتضیات عمل و تن دادن به شرایط و امکانات از پیش آماده در دنیای کنونی و بالاخره منعبث از پذیرفتن تز پایان تاریخ و خاتمۀ عصر دین و ایدئولوژیها است و قبول حقانیت پراگماتیستی الگویی که در عمل توفیق یافته و هژمونیک شده است.
جمعبندی و نتیجهگیری چنانچه پیش فرضهای پنجگانۀ این مقال مقبول افتد،مدعای آن راجع به لاینحل بودن تعارض میان دین و مدرنیته و عدم امکان همزیستی میان«این»و«آن»نیز قابل احراز است و مصادیق ابطالی بررسی شده نیز نمیتواند آن مدعا را نقض کند.
در بررسی و تحلیل این مصادیق ابطالکننده به منظور خارج کردن آنها از زمرۀ مؤیدات همزیستی،از پیش فرضهای مورد اشاره در بخش نخست مقاله نیز استفاده شده است؛بدین نحو که در رد مصداق نخست،علاوه بر تردید در آگاهانه بودن همسویی و پایداری ماندن همراهی پروتستانی با نظام سرمایهداری،بر ویژگی تفرد و تجزی مسیحی در قرائت خاص کالونی به عنوان عامل مؤثر و در عین حال غیر قابل تعمیم به ادیان دیگر،خصوصا اسلام تأکید شد و آن را دلیلی بر اثبات مدعای خویش گرفتیم."