خلاصه ماشینی:
"» فلسفه استکمال نفس ناطقه قدسی انسان است با دریافت و معرفت حقائق موجودات جهان، به همان ترتیبی که واقعیت ذاتی دارند، به قدر توان، از سر تحقیق با براهین، نه از راه ظن و تقلید، به تعریف دیگر، انسان، با تعلم حکمت و تحصیل فلسفه، جهان هستی را با همان نظم و ترتیبش در آیینه ذهن، منعکس میسازد و جام جهان نما میگردد، با دریافت و شناخت حقایق و اسرار تکوین، بر حسب طاقت بشری، تشبه به حضرت باری تعالی پیدا میکند.
مرتبه دوم نفس ناطقه، عقل بالملکه است، در این مرتبه، به تدریج، قسمتی از قوه محض کمال عقلی، به فعلیت میرسد، و جوهر نفس، نیرومندتر و برتر از جوهر عقل هیولانی میگردد، بطوری که اولیات و قضایای کلی بدیهی را در مییابد، مثل دریافت و ادراک این قضایا:دو نقیض جمع و مرتفع نمیشوند، هر حادث، لا جرم، علت محدثه دارد، با عدم علت، معلول، معدوم میگردد، اما در این مرحله، قدرت ندارد که به ترتیب قیاس و برهان منطقی بپردازد و مطالب عقلی فکر را از مقدمات اولیه، به دست آورد.
و النشأة الثالثه هی العقلیه و هی دار المقرابین و دار العقل و المعقول، و مظهرها القوة العاقلة من الانسان اذا صارت عقلا بالفعل و هی لا تکون الاخیرا محضا و نورا صرفا»: نفس ناطقه، دارای عوالم سه گانه ادراکی است، نخستین عالم او صورت حسی طبیعی است که مظهرش حواس پنجگانه ظاهری است، عالم دومش اشیاء و صور غائب از این حواس که مسهرش حواس باطنی است، نشأة سوم او عقلی است که خانه مقربین و کاشانه عقل و معقول است، و مظهر آن قوه عاقله انسان است، هنگامی که عقل بالفعل میگردد و او جز خیر محض و نور صرف نیست."