خلاصه ماشینی:
"کاظم رجوی(ایزد) انجمن ادبی حکیم نظامی آئین میپرستی هر بیهنر چه داند،آئین میپرستی؟ هر مس نمیشود زر،زین کیمیای هستی ای خودنما بیاموز،اسرار بیخودی را تا بوکه بازگردی،از راه خودپرستی بیشک ز خود ندیدی،جز رنگ مستعاری خودبین اگر شنیدی،بوئی ز راز هستی در بیخودی نباشد،بعدی میان جانها این هندسه نیابد،خودکامه در مجستی1 وین جام بیخودی را،پیر مغان نه پیمود کاین سر خوشی ست ما را از بادهء الستی گر بیخودی نبودی،در جام عشق خوبان جان بیخودش نجستی،دل بیهده نجستی ما بندگان عشقیم،آزادگان گیتی برتز ز هر زبردست،از یمن زیردستی *** ای آنکه آبروئی،جوئی ز باد نخوت خاکت بسر،که عمری،آتش بجان نشستی!
چون آتش ار نشینی،بر باد از بلندی نقشی بر آب داری،در خاکدان پستی بندیست خودپسندی،بر پای هر جوانی ایکاش وقت پیری،آن بند میگسستی!
وارسته مینمائی،ایدل بچشم مردم شرمی ز خویشتن کن،کز بند خودپرستی وجدان آدمی خود،کفر دهد بدیرا: ایمن مباش از وی،گر خاطری شکستی زخم جفا نیابد،بهبودی از مرمت: غافل مشو از آن دل،کز تیغ جور خستی (ایزد!)سخن ز نیکی،میگوی تا توانی هرچند هرچه گفتی،طرفی از آن نبستی (1-)کتاب معروف بطلمیوس ریاضیدان مشهور قرن دوم میلادی."