خلاصه ماشینی:
"آیا هنر و تمامی احساس یک هنرمند،میبایست در یک لحظه کشف شود و در غیر این صورت منحط قلمداد گردد؟ گوئرنیکای پیکاسو که پیام انزجار از غول فاشیسم و مصیبت مهیب وارده به شهر گوئرنیکا را داشت و اکنون (به تصویر صفحه مراجعه شود) جزء آثار کلاسیک و از مفاخر هنر اسپانیاست،آیا مورد حمله و تهاجم نبود؟اگر تابلوی تیرباران(1808)،اثر گویا،احساسات بیننده ار در یک آن شعلهور میکند و خشم و نفرت را در او پدیدار میسازد،همین احساس نیز با دیدن تابلوی کشتار در کره(1951)اثر پیکاسو-با همان صفآرائی مردم و سربازان و در کمپوزیسیونی مشابه با تابلوی تیرباران گویا-عارض بیننده میگردد؛با این تفاوت که همین اثر،و یا گوئرنیکا و یا آثار میرو که در طول جنگ داخلی اسپانیا آفریده شدند و در آنها هیولاهائی غریب وارد گردیدند،کشف یکباره و در یک لحظه نیست.
آثار مدرن،به لحاظ غامض بودن مسائل نهفته در آن،قابل تبیین با چند کلام و کلمه نیستند،اما میتوانند انتقال آنی و در عین حال گنگ احساس هنرمند باشند که در ارتباط مستقیم با یک اقلیت مخاطب و سپس به واسطهء منتقد-که همواره به همت آنان،مکاتب جدید هنری توانستند استوار بمانند-در ارتباط با تودههای وسیع مردم قرار میگیرد؛چرا که هنر مدرن زبان تازهای است که به جز آن نمیتوان سخن گفت.
اما اینک با تغییر و سرنگونی یک نظام و به جای آن پایگیری جمهوری اسلامی و اولویت بخشیدن بحق نسبت به هنرهای پرریشه و اصیل این سرزمین،هنر مدرن نیز میباید عادلانه مورد قضاوت قرار گیرد و هنرمند بتواند حتی برای بیان مقاومت و ایثار و جنگ و پیروزی،تمامی مرزهای نامحدود هنری را درنوردد و امکان بروز نابترین احساسات خود را در قبال مسائل حول و حوش خود داشته باشد."