خلاصه ماشینی:
"کواژه نباید زدن بر کسی دروغ آزمائی نباشد زرای که از رای باشد بزرگی بجای اگر دانشی مرد داند سخن تو بشنو که دانش نگردد کهن مکن دوستی با دروغ آزمای همان نیز با مرد ناپاک رای در ادبیات اصیل پارسی(آثار پسند عقل دانا و سالم)میزان کلام بود که مانند نظام طبیعت هر چیز بجای خود قرار میگرفت استاد طوس گوید: سخن بهتر از گوهر آیدار چو بر جایگه بر برندش بکار جهان چون چشم و خال و خط ابروست که هر چیزی بجای خویش نیکوست تقلید و بازیگری اصالت هنری ندارد و همان داستان در پوستین شیر رفتن است.
بیائید با سبک(من درآوردی خودتان)نقشه گلزار و نسیم گل و نغمه قمری و بلبل را رسم کنید آیا مانند آن شاعر سیستانی عهد غزنوی از عهده چنین آزمونی بر میآئید!؟ بدین خرمی جهان بدین تازگی بهار بدین روشنی شراب بدین نیکوئی نگار یکی چون بهشت عدن یکی چون هوای دوست یکی چون گلاب تلخ یکی چون بت بهار زمین از سرشک ابر هوا از نسیم گل درخت از جمال برگ سرکه ز لالهزار یکی چون پرند سبز یکی چون عبیر خوش یکی چون عروس خوب یکی چون رخان یار و از اینگونه تصویر سازی و پیکر نگاریها از زیبائیهای آفرینش در قصاید منوچهری دامغانی و دیگران در قطعاتی نغز و نیکو فراوان است مانند قطعه تاریکی شب»طوفان،باران و سیلاب این استاد و قاآنی از شاعران متأخر نیز با الفاظ کهربار بنوبه خود نوآوری کرده است همه این شاعران(که در ادبیات جهان مقامی والا دارند) نوآور بودهاند-در وصف طبیعت،عشق و محبت-تجسم عواطف و اندیشههای زیبا حکمت و معرفت و عفت و پاکدامنی باختلاف صور و معانی و اسلوبی نو و متین پایه شعر و ادب را چنان رفعت منزلت دادند که دست هوسرانان بقله آن نمیرسد."