خلاصه ماشینی:
"مصطفی قمشهای(مژده) انجمن حکیم نظامی جبر و اختیار بای که دور جوانی چو روزگار گذشت طراوت از گل و سرسبزی از بهار گذشت بپای زلف سیاهت سپید شد مویم بیا ببین که مرا عمر در چکار گذشت بگویمت که مرا چون گذشت عمر عزیز شبی بحسرت و روزی در انتظار گذشت دگر مگو سخن از جب رو اختیار مرا که کار من دگر از جبر و اختیار گذشت ز تندباد حوادث که خانمانسوز است گذشت آنچه به گل(مژده)کی به خار گذاشت غلامحسین کریمی ساری غزل رفت آن ایام کز مهر و وفا نامی نبود یا ز کوی دلبر عیار پیغامی نبود گرچه بازار وفا در کوی خوبان گرم نیست جز تحمل بر جفا ما را سرانجامی نبود هر کجا بذر محبت کاشتم از روی شوق حاصل مهر و محبت غیر دشتامی نبود یافتم در هرکجا صاحبدلی دیدم که او در دلش جز حسرت و افسوس و آلامی نبود نه بسر شور جوانی بود و در پیری هوس از ازل ما را نصیب از پخته و خامی نبود دفتر ایام عمرش را«کریمی»زد ورق دید بهتر از وصال دوست ایامی نبود"