خلاصه ماشینی:
"بیشتر نظریهپردازان غربی ادعا میکنند کهمنطق جنگ در عصر هستهای باید برای شرق و غربیکسان باشد ولی صغری و کبرای دانش و دکتریننظامی شوروی آنقدر با غرب فاصله دارد که بروزبرخی نتایج اساسا متفاوت را تضمین میکند.
از آنجا که شوروی همواره دچار این مشکل بوده که یا مبنای صنعتی و فنیکافی در اختیار نداشته یا آنکه آن را در اثر جنگ از دست داده است،سطحفرهنگی نیروی انسانی آن برای مهارت یافتن در تکنولوژی نظامی مدزن بسیارنازل بوده است،و نیز امواج جدید تکنولوژی باعث دگرگونی شدید در سرشتجنگها شده است،لذا جای شگفتی نیست که سیاست نظامی بر دیگر بخشهای جامعه تاثیری چشمگیر داشته باشد.
ایالات متحده و همپیمانانش نیز به مسالۀ دفاع از صحنۀ عملیاتی(مثلااروپا)توجه داشتهاند ولی این توجه نسبت به حفظ کارآیی نیروهای هستهایاستراتژیک برای حمله به اتحاد شوروی،مستقل از جنگ تاکتیکی،همواره دراولویت دوم قرار داشته است.
محتملا اشتیاق مسکو به امضای معاهده نیروهای هستهایمیانبرد نیز که موجب برچیده شدن 572 هدف هستهای موجود در قلمروی ناتوخواهد شد،شاهد دیگری در این زمینه است چرا که نیروهای متعارف شورویضمن تلاش برای ایجاد تغییری چشمگیر در موازنۀ تسلیحات هستهایمیدانی(تاکتیکی)ناچار از نابودسازی این هدفها نخواهند بود.
شوروی میتواند این الزامات راکاهش دهد ولی انجام این امر نه تنها مستلزم گونهای جدید و تاکتیکی ازسیاست قدیمی«همزیستی مسالمتآمیز»است بلکه ایجاب میکند که از ایناصل ایدئولوژیک نیز که میگوید میان دو اردوگاه شرق و غرب تنازعی اساسی&%02910ESEG029G% از جمله اهداف فرماندهی عالی نظامی شوروی،رهبری یک رشته عملیات چند جبههای در صحنهای بهطول قریب 700 کیلومتر و پیشروی در عمقی حدود1200 کیلومتر در مدت سهیاچهار هفته است."