خلاصه ماشینی:
"آندرانیک اسکندریان را در دیگر مسابقات تلوزیونی میدیدیم، و در دههی 1980 هنوز بهعنوان بازیکن لژیونر ایران در فوتبال جهان مطرح بود،و باعث افتخارمان بود.
به محض ورود،تلوزیون را درحال پخش مسابقهی فوتبال دیدم:تیم ملی ایران در مقابل یک حریف دیگر از غرب آسیا.
در بازتاب جام جهانی 1998نیز لژیونرهای ایرانی و از جمله دایی،باقری و «حماسهساز ملبورن»در میان جوانان هند و چین،بهویژه در تایلند و لائوس،هواخواهانی دارند.
یک بار که، اعضای تیم امید فوتبال ایران را در بانکوک،در فینال یک جام فوتبال به سبک سیامی به جمعبت حاضر در استادیوم ادای احترام کردند،نگارنده در چیانگمای،شاهد آن صحنه بودم:فوتبال،روابط ایران و تایلند را بهبود بخشیده است،و نگارنده نیز از آن بهرمند شدهام.
ما حتا در تهران،شاهد پخش مستقیم مسابقهی ایران و لائوس بودیم،و همه دیدیم بازیکنان تیم ملی لائوس،با صداقت به لژیونرهای ایرانی ادای احترام کردند،و عکس یادگاری با علی دایی،و دیگر لژیونرها گرفتند.
پیشنهاداتی متنوع نیز برای پیشبرد مقاصد والاتر در ورزش فوتبال ارایه میکنم: الف:پیشنهاد میشود که در مقدماتیهای جامجهانی،تنها یک تیم مشترک المنافع از «بریتانیا»در رقابتهای اروپایی شرکت کند،تا شاید قارههای آسیا و آفریقا از فرصتهای نمایندگان بیشتری برای صعود به مرحلهی نهایی برخوردار شوند!این پیشنهاد به فوتبال جزیره خواهد افزود.
پروفسور برانکو(اگر در جامجهانی 2006 هنوز مربی ایران باشد) باید خودش بداند که در جامجهانی،نفرات برگزیدهی هر کشوری،«برترین»نفرات هستند،زیرا ملاک عمل،گلزنی و کسب امتیازات برتر است:ما برای آزمایش بازیکنان جوان به آلمان نمیرویم.
چرا بکن بائر،پله و مارادونا در دنیا انگشت شمارند؟به همان دلیل که در هند و چین لژیونرهای ایرانی جام 1998 هنوز افتخارآمیز،و سمبول غرور و الهام آسیایی هستند."