خلاصه ماشینی:
"عمر در آن نامه به فرماندار بصره دستور داده بود که«به موجب این نامه، مردان بصره را احضار کن و در میان آنان از موالی و اعاجم(ایرانیان)هرکس را که طول قامتش به اندازهی این ریسمان رسید، گردن بزن».
این نامه را«ابن ابی محیط»خواند و یادداشتی هم از آن برداشت و بهطوری که نوادهی او، ولید بن عقبه برای من حکایت کرد، ابوموسا اشعری در کار خود درمانده بود که آیا فرمان عمر را اجرا کند یا دربارهی آن مطالعهی بیشتری به عمل آورد.
نیز نقل کرد، چون ابوموسا با تو در اینباره مشورت کرد، تو وی را از اجرای این فرمان بازداشتی و توصیه کردی که فرمان امیر المومنین عمر، دوباره به خودش بازگردانده شود تا در فرمودهی خود، تجدیدنظر کند و تو چون به خیال خود، غم تیرهبختان و بیچارگان میدانستی، در پیشگاه خلیفه به التماس درآمدی تا او را از خون ایرانیان بازگردانی و به او گفتی که این قتل عام به ناحق، همهی اعاجم را خواهد برانگیخت و آنقدر به نعل و سیخ زدی و دو پهلو و سه پهلو سخن گفتی، تا امیر المومنین عمر را از عقیدهاش بازگردانی."