خلاصه ماشینی:
"میشه در برنامهی ما شرکت کنید و به پرسشم جواب بدید؟»-«بله، بفرمایید!»-«به نظر شما زندگی چه رنگی است؟»مرد با کمی مکث گفت:«آبی، سبز، زرد، خاکستری، بنفش، قهوهای، سیاه، قرمز و یا....
مرد نیز با خوشحالی برایهمسر و فرزندش دست تکان داد، به سمت من چرخید و گفت:«زندگی زیباست آقا، زیبا!»و رفت.
من چیزهایی را دیدم که شنوندهها رادیویی نمیتوانستند ببینند، در فکر بودم که چطور میتوانم این موضوع را برای آنها توضیح دهم، در همین لحظه مرد ئیگری با کت و شلواری که با سلیقه انتخاب شده بود و کفشهای گرانقیمتش از در همان آسمانخراش خارج شد.
میشه در برنامهی ما شرکت کنید و به سوالم جواب بدید؟»«بله، بفرمایید!»-«به نظر شما زندگی چه رنگی است؟»مرد با کمی مکث، رنگی را گفت که من نمیشناختم.
هیچکس در قاب پنجره نبود، هیچکس برای مرد دست تکان نداد!مرد در سکوت دور میشد و من مانده بودم که چطور این موضوع را برای شنوندگان رادیوییم توضیح دهم..."