خلاصه ماشینی:
"تا آن زمان هرگز چیزی مانند این برف سفید نبود،چنان هراسناک سفید که از سفیدی به آبی میزد.
هرگز هیچ برفی مانند برف آن صبح یکشنبه سفید نبود و هرگز روز یکشنبهای به پاکی ان روز دیده نشده بود.
برف سرد سرد با خونی داغ و بخار آلود بر آن و بر فراز تمامی این منظره،خورشید عزیز و این خورشید پیکر بیجانی را روشن میکند که فریاد در گلو ماندهء همهء عروسکهای خیمه شب بازی مرده را تحت الشعاع قرار میدهد:فریادی هراسناک و خاموش!آه ای برادر رنگ پریدهام،چه کسی از میان ما بر خواهد خاست،چه کسی از میان ما فریاد خاموش عروسکهای خیمه شب بازی سرگذشت خوزه مارتینز دوئینر(آثورین)/نجمه شبیری آشنایی با آثورین: تسلط بر زبان،بخشیدن وضوح و روشنی به کلام ادبی،نثر ناب،سادگی در کلام،وضوح،دقت،صرف و نحو صحیح و رعایت قواعد دستوری از مهمترین ویژگیهای آثار این نویسندهاند.
این تمام جریان را تاب خواهد آورد؛آن زمان که گردانندگان آنها بندهایشان را از هم بگسلند و چنان بیملاحظه آنها را بر صحنه بیندازند؟آه،چه کسی،چه کس از میان ما فریاد خاموش مردگان را تاب خواهد آورد؟تنها برف است که آن را متحمل خواهد شد؛این برف یخ زده و خورشید،خورشید عزیز ما.
و دخترها هم همیشه میپرسیدند که آیا من هیچ میخوابم آخر یک پلکم که نیمه باز میماند،آنها به من میگفتند خواب آلود،شاید من خواب آلود بودم،اما حالا میخواهم بدانم کدام یک از ما دو نفر خواب آلود است؟تو یا من؟هان؛تو یا من؟حالا«برادر رنگ پریدهء پلک آویخته»کیست؟هان،کیست عزیزم؟ تو یا من؟نکند من هستم؟هنگامی که در پناهگاه را پشت سرش بست،چند چهرهء خاکستری رنگ از هر گوشه به سویش آمدند.
هلر گفته بود همان طور که میبینید این یک بدبختی است و بیشک آنها همگی در تاریکی پوزخند زده بودند."