خلاصه ماشینی:
"در همان ایام مرحوم داور با اختیارات قانونی به تشکیلات جدید وزارت عدلیه میپرداخت و بعقیده خود افراد شایستهای را از سایر وزارتخانهها با حقوق بیشتر و رتبههای بالاتر بخدمت عدلیه میبرد تا آنجا که من بخاطر دارم از وزارت معارف چهار نفر را بهمان نظر دعوت کرد(شاید هم بیشتر دعوت کرده بود و من نمیدانستم)اما آن چهار نفری که دعوت شدند اشخاص ذیل بودند: 1-استاد سخن وحید دستگردی که در ادارهء تفتیش اشتغال داشتند.
نظرم نیست یک ماه یا کمتر و بیشتر این جریان دوام یافت که ناگهان خورشید وصال دمید و نعمت غیر مترقبه بما ارزانی یافت صبحی بود فرخنده و خجسته که استاد باداره تفتیش بازگشتند و بر صندلی خودشان که تا آن هنگام خالی بود جلوس فرمودند مشدی رمضان ذوقزده پیش دوید کیسه تنباکو را گرفت و قلیان را تقدیم داشت همه ما غرق سرور بودیم-دیدار یار غایب دانی..."