خلاصه ماشینی:
"(سخن کدام است) سخن آنست کز آن جان غمین شاد شود نه دل شاد چو بشنید غم آباد شود بد سخنسازی و پرگوئی و خلق آزاری اندرین قوم بمردن مگر از یاد شود طبع میباید و تحصیل ادب از استاد سالها تا یکی اندر سخن استاد شود ورنه کس زاغ شنیده است که بلبل گردد یا کسی دیده که فرخ چو هما خاد شود *** گرچه در جامعهء جهل بصرف دعوی خس بتصدیق خسان خنجر فولاد شود در خرامیدن خرچنگ تواند شد کبک در دیاری که بدی خوب و ستم داد شود *** پس عجب نیست اگر شعر بدل گشت به معر اندر آن ملک که مرداد(امرداد)شود باش تا بهمن(ابهمن)شود و تیر(اتیر) دی(ادی)گردد و خرداد(اخرداد)شود *** لعل را قیمت بازار برآرد از کان وز خریدار در از دریا آزاد شود ورنه کی لعل زکان خیزد و دراز دریا یا سخن از طبع،آنجا که سخن یاد شود.
مصلحت دید وحید است که در این زندان دم سخن سنج فرو بندد و آزاد شود زندگی خواست و گر چون دگران،میباید دزد و ابلهشده عقل و فنش از یاد شود 1305 شمسی"