چکیده:
ابن سکِّیت، صحابه امام جواد (ع) و امام هادی (ع)، از الگوهای علمی و عملی سده سوم محسوب می گردد. ابن سکیت پس از فراگیری علم و دانش به تعلیم و تعلّم پرداخت و مدتی هم به عنوان مربّی و معلم در دستگاه خلافت عباسی فعالیت داشت. منابع مهم و معتبر تاریخی او را در برخی علوم صاحب نظر دانسته اند و اخلاق و سلوک اجتماعی و علمی وی را ستوده اند. او در زمینه نقل حدیث و روایت هم معتمد و ثقه بوده است. بررسی منابع وگزارههای موجود در کتب تاریخی و جغرافیایی، تراجم، ادبی، رجال و معاجم، این فرضیه را تقویت می نماید که ابن سکّیت علاوه بر دانش های مرسوم عصر خود، از علوم متنوّع دیگری برخوردار بوده است و همین امر، ضرورت تحقیق پیرامون وی را آشکارتر می نماید. این پژوهش بر آن است که تبیین نماید اولاً موقعیّت علمی ابن سکّیت چگونه بوده است؟ ثانیاً نسبت وی با علوم متنوّع عصر خویش چیست؟ روش پژوهش حاضر، توصیفی، تبیینی است و به جایگاه علمی ابن سکّیت می پردازد.
Ibn Sekkit, a companion to Imam Jawad and Imam Hadi, is considered one of the scientific and practical role models of the third century AH. After acquiring knowledge, Ibn Sekkit began to teach and serve as an educator in the Abbasid caliphate court for a while. The important and authentic historical sources have considered him an authority in some fields of knowledge, praising his social and scientific morality and conduct. He was also a reliable source in transmitting hadiths and traditional accounts. Investigating the existing sources and commentaries in historical and geographical books, biographies, literary sources, and accounts of personages and related encyclopedias reinforces the idea that Ibn Sekkit, apart from the prevalent knowledge in his own era, enjoyed other knowledge as well; and this reveals the necessity of studying about him. The present study seeks to explain firstly how Ibn Sekkit’s scientific status was, and secondly, how his relationship to the various sciences in his age was. The research method is descriptive-explanatory and deals with Ibn Sekkit’s scientific status.
خلاصه ماشینی:
گردآوری و شرح دیوانهای اعراب جاهلی و دوره اسلامی ابنسکّیت به منظور آشنایى بیشتر با فصاحت زبان عربى، مدتى در صحرا نزد اعراب بدوى به سر برد 1 و الفاظ، واژهها و ضربالمثلهای اصیل عربی و سُنَن ایشان را آموخت (یافعی، 1417ق، ج2، ص109؛ ابنندیم، بیتا، ص79؛ قفطی، 1424، ج4، ص61) و سپس به گردآوری، تنظیم و شرح منتقدانه دیوانهای حُطیئه، امرؤالقیس، زُهیر بن ابیسَلمی، نابغه ذُبیانی، خَنساء، عُروه الورد، اَعشی، عنتره بن شداد، طَرفه بن عَبد، عَمروبن کلثوم، لبید بن کسانی همچون جارالله زَمخشری، احمد بن محمد ابوحامد الخارزنجی البشتی، از پیشوایان ادبیات عرب و ثابت بن ابیثابت از لغویون مشهور نیز چنین شیوهای را برای کسب علم فصاحت و بلاغت دنبال کردهاند.
(قفطی، 1424، ج1، ص255؛ ابنندیم، بیتا، ص79) دانش او در علم لغت، به اندازهای بوده که بیشتر کُتُب و معاجم مشهور لغت مانند قاموساللغه فیروزآبادی، لسانالعرب ابنمنظور، مختارالصحاح رازی، مجمعالبحرین ُطریحی، تاجالعروس زبیدی و خزانهالادب عبدالقادر بغدادی، به معانی و مفاهیم لغوی وی استناد کرده، دیدگاههای وی در ابواب لغتشناسی را از امهات معاجم میدانند که قدرت اصلاح لغت را داشته و لغات را با دید انتقادی مینگریسته و در این امر وسواس بسیار داشته است.
بیشتر منابع حدیثی و روایی و علم رجال اهلسنت و شیعه، او را مورد اطمینان ذکر کرده (نجاشی، 1416، ص449؛ یاقوت حموی، 1400ق، ج20، ص52؛ قفطی، 1424، ج4، ص56-63؛ خطیب بغدادی، 1417، ج14، ص273؛ ذهبی، 1407، ج18، ص551-554؛ یافعی، 1417، ج2، ص109-111) و منابع شیعی اذعان نمودهاند که هیچ طعنی درباره او نیست.